در دنیای اطراف ما، چیزهای زیادی وجود دارند که برخی را دوست داریم و برخی را نه. به این تفاوت، تضاد یا ناسازگاری میگویند. دو نمونه آشنا از این تضادها، “زشت” و “زیبا” هستند.
زیبایی چیزی است که وقتی آن را میبینیم، احساس خوبی به ما دست میدهد. مانند یک گل رنگارنگ، یک آسمان پرستاره یا یک لبخند صمیمی. زیبایی، قلب ما را شاد میکند.
در مقابل، زشتی چیزی است که ممکن است از دیدن آن ناراحت یا ناخوشایند شویم. مانند یک زبالهی رها شده در طبیعت یا یک رفتار ناپسند. زشتی اغلب باعث میشود احساس ناخوشایندی داشته باشیم.
اما یک راز بزرگ وجود دارد: این دو مفهوم همیشه مطلق و ثابت نیستند. چیزی که برای یک نفر زیباست، شاید برای دیگری اینطور نباشد. همچنین، گاهی اوقات در پس یک ظاهر ساده و معمولی، یک زیبایی پنهان و عمیق وجود دارد که تنها با دقت کردن میتوان آن را دید.
پس میتوان گفت که زیبایی و زشتی تنها در نگاه و فکر ما معنا پیدا میکنند. درک این موضوع به ما کمک میکند تا دنیا را گستردهتر و با دید بهتری ببینیم و بپذیریم که سلیقهها و نگاههای مختلفی در جهان وجود دارد.

انشایی با موضوع ناهمگونی زشتی و زیبایی، به زبان ادبی و تصویری، برای دانشآموزان فراهم شده است تا با شیوهی نگارش و مهارتهای نوشتاری آشنا شوند. با مدیرتولز همراه باشید.
انشا تضاد معنایی زشت و زیبا
چشمها را میخکوب میکند و دلها را مجذوب. شاید بپرسید درباره چه چیزی حرف میزنم؟ درباره زیبایی صحبت میکنم. شاید در نگاه اول فقط یک کلمه باشد، اما معنایش بینهایت است.
گاهی زیبایی را در چیزهایی میبینیم که میپوشیم یا سوار میشویم، در خانۀ قشنگ، کفش زیبا، جواهر درخشان و چیزهایی از این دست. گاهی هم در طبیعت خودش را نشان میدهد: یک گل رنگارنگ، درخت بلند، حیوان بامزه، پرندۀ خوشآواز، دریای آرام، بیابان بیپایان، آسمان آبی و ابرهای سپید.
اما بعضی وقتها زیبایی در ظاهر نمیگنجد؛ مثل روح پاک و بزرگ یک انسان. حتماً برای شما هم پیش آمده که در نگاه اول از کسی خوشتان نیامده، ولی بعد از شناختنش، فهمیدهاید با چه انسان ارزشمندی روبرو بودهاید. انسانی که از درونش مهر و مهربانی میجوشد. در زبان عامیانه میگوییم: «چقدر آدم خوبیه!». این موضوع در مورد طبیعت هم صادق است. بعضی گیاهان ظاهر زیبایی ندارند، اما وقتی با خاصیتهای شگفتانگیزشان آشنا میشوید، تازه متوجه میشوید چقدر دوستداشتنی و سودمند هستند.
گاهی هم زیبایی در دل یک متن پنهان است؛ مانند مرواریدی درون صدف، یا مانند نور خورشید که همه جا را روشن میکند.
حالا بیایید ببینیم زیبایی واقعاً کجاست؟ به نظر من، زیباترین شکل زیبایی، در کمک به دیگران است: وقتی کودکی یتیم را در آغوش میگیری، از زنی که سرپرست خانواده است حمایت میکنی، به سالمندان سر میزنی و یاریشان میکنی، یا به یک حیوان درمانده و گرسنه غذا میدهی. اینها زیباترین کارهای دنیا هستند.
در مقابل زیبایی، چه چیزی قرار دارد؟ مسلماً زشتی و بدی.
گاهی پشت یک ظاهر فریبنده، زشتی بزرگی پنهان شده. مثلاً انسانی با چهرهای زیبا، اما با دل تاریک و قلبی پر از کینه، حرص و حسادت. چنین کسی آنقدر خودخواه است که نگاهش مانند یک چاقو تیز، روح آدمی را میدرد.
یا مثلاً یک گیاه زیبا که پر از خار است، یک قارچ سمی، یا یک ماهی کوچک و رنگارنگ که در بدنش زهری کشنده دارد.
بارانی که به جای خنک کردن زمین، تبدیل به سیل میشود و همه چیز را نابود میکند. دریای آرامی که ناگهان طوفان میشود و فاجعه به بار میآورد.
انسان سنگدلی که از کنار یک کودک یتیم بیتفاوت میگذرد و حتی اجازه نمیدهد فرزندش با او حرف بزند. آدمهای بیغیرتی که آبروی یک زن نیازمند را به خطر میاندازند و شخصیتش را خرد میکنند. پدر و مادری که با داشتن چندین فرزند، در آسایشگاه رها میشوند. پزشکی که برای پول بیشتر، جان مردم را بازیچه قرار میدهد.
پس دنیا اینگونه است: دو قطب مخالف، در کنار هم. زشت و زیبا.
بیشتر بخوانید: لیست انشاهای تضاد معنایی
انشا اختصاصی _ نویسنده: مهتا قیدی