به نام خداوند بخشنده و مهربان
من یک گل آفتابگردان هستم. از وقتی که جوانه کوچکی بودم، یک نیروی درونی مرا به سمت نور کشید. گویی در درونم نوایی آشنا مرا فرا می خواند: “به سوی روشنایی برو، آنجا خانه توست.”
هر صبح، با نخستین پرتوهای خورشید، سرم را به آرامی به سوی او برمیگردانم. او با من حرف میزند، نه با کلمات، بلکه با گرمایش. گرمای او به من جان میبخشد و مرا قوی میکند. من در سکوت، تمام وجودم را به سویش میگشایم و نور زندگیبخشش را در ساقه و برگهایم جاری میسازم.
گاهی ابرهای غمگین آسمان را میپوشانند، اما من ناامید نمیشوم. میدانم خورشید پشت آن ابرهاست و دوباره خواهد درخشید. من در تاریکی و در طوفان، روحم را به سویش نگه میدارم، چون او تنها تکیهگاه من است.
من مانند انسانی هستم که به عشق حقیقی خود رسیده است. تمام وجودم، تمام توجهم، و تمام عشقم تنها برای اوست. هر چه بیشتر به او بنگرم، سرشارتر میشوم و در نهایت، دانههای طلاییام را به نشانه وفاداری و عشق عمیقم به او تقدیم میکنم.
من آفتابگردانم، عاشق خورشید. مسیر من، مسیر نور است و قصه من، قصه عشقی بیپایان به سرچشمه روشنایی.

من یک گل آفتابگردان هستم. میخواهم داستان زندگی خود را برایتان تعریف کنم. این داستان به شما کمک میکند تا بهتر بنویسید و ایدههای خود را روی کاغذ بیاورید. در ادامه با ما همراه باشید.
موضوع انشا از زبان گل آفتابگردان
در یک صبح تابستانی قشنگ، من که یک گل آفتابگردان هستم، با تابش اولین پرتوهای خورشید از خواب بیدار میشوم. سرم را بالا میگیرم و به آسمان نگاه میکنم تا نور گرم و دلپذیر خورشید را بگیرم. من در میان همه گلهای مزرعه، مرکز توجه هستم. هیچ وقت لازم نیست از کسی بپرسم خورشید کدام سمت است؛ چون به خوبی جهت آن را حس میکنم.
من از گلهای زیبا و محبوب در سراسر دنیا هستم و خیلی از مردم از نگاه کردن به من لذت میبرند. علاوه بر این، یک گیاه خوراکی مفید هم هستم. دانههای من سرشار از مواد مغذی مانند اسیدهای چرب و پروتئین هستند و برای سلامتی انسان بسیار سودمندند. مردم گاهی از من برای تزئین خانههایشان استفاده میکنند. بعضی وقتها به عنوان هدیه دستهگل میشویم و بعضی وقتها در گلدانهای زیبا قرار میگیریم.
من عاشق خورشید هستم و همیشه به سمت آن برمیگردم. به همین دلیل، من را نماد خورشید و شادی میدانند. رنگ زرد و سفید گلبرگهایم، نشانه محبت و دوستی است.
یکی از ویژگیهای خوب من، مقاومت بالایم است. حتی اگر آب و هوا خوب نباشد یا شرایط سخت شود، باز هم به زندگی ادامه میدهم. وقتی غروب میشود و خورشید میرود، هنوز هم میدرخشم. آخرین نگاهم را به آسمان میاندازم، چون میدانم فردا دلتنگ خورشید خواهم شد. بعد چشمانم را میبندم و به اتفاقاتی که در طول روز افتاده فکر میکنم تا کمکم به خواب بروم.
ما گلهای آفتابگردان، همیشه به طبیعت و خورشید وفاداریم. با انرژی و شاد، میرقصیم و به دیگران روحیه میدهیم. میخندیم تا همیشه بخشی زنده از طبیعت بمانیم.
من برای انسانها نماد خورشید و روزهای خوب هستم. با دیدن من، احساس خوشحالی میکنید و به یاد میآورید که هر روز فرصت تازهای برای پیشرفت و بهتر شدن است. با خودم فکر میکنم که بهترین کاری که میتوانید برای شاد و سالم ماندن انجام دهید، این است که به من و دیگر گلهای زیبای طبیعت نگاه کنید. من برای شما آرزو میکنم که همیشه شاد و خوشبخت باشید.
موضوعات پیشنهادی برای انشاهای دانش آموزی
انشا اختصاصی _ نویسنده: حدیثه قاسمی