انشای ذهنی در مورد جنگ و صلح

انشای جنگ و صلح

پربازدیدترین این هفته:

دیگران در حال خواندن این صفحات هستند:

اشتراک گذاری این مطلب:

فهرست مطالب:

در طول تاریخ، انسان‌ها دو راه کاملاً متفاوت را برای حل مشکلاتشان انتخاب کرده‌اند: جنگ و صلح.

جنگ، مانند آتشی ویرانگر است که همه چیز را نابود می‌کند. وقتی جنگ شروع می‌شود، دیگر خبری از آرامش و شادی نیست. خانه‌ها ویران می‌شوند، خانواده‌ها از هم می‌پاشند و کودکان معصوم، آینده‌ی خود را از دست می‌دهند. در جنگ، همه بازنده‌اند؛ حتی کسانی که فکر می‌کنند پیروز شده‌اند. زیرا پیروزی به بهای از دست رفتن جان انسان‌های بی‌گناه و سیاه شدن دل‌ها به دست می‌آید.

اما در سوی دیگر، صلح قرار دارد. صلح مانند باران بهاری است که پس از یک طوفان سهمگین می‌بارد و زمین خشکیده را تازه و سرسبز می‌کند. صلح به ما اجازه می‌دهد که در کنار هم با آرامش زندگی کنیم، برای آینده‌ی بهتری برنامه ریزی کنیم و کودکانمان را در محیطی امن و پر از محبت بزرگ کنیم. صلح، تنها راهی است که می‌تواند شکوفایی و پیشرفت واقعی را برای همه‌ی مردم جهان به ارمغان بیاورد.

پس بیاییم همه با هم تلاش کنیم تا بذر صلح و دوستی را در دل‌های خود بکاریم. بیاییم به جای خشم و کینه، گذشت و مهربانی را انتخاب کنیم. بیاییم با حرف زدن و درک کردن یکدیگر، از بروز درگیری‌ها جلوگیری کنیم. زیرا که صلح، بزرگ‌ترین هدیه‌ای است که می‌توانیم به خود و نسل‌های آینده تقدیم کنیم.

انشای جنگ و صلح

انشایی ادبی با موضوع «جنگ و صلح» به زبان ساده برای دانش‌آموزان تهیه شده است تا با شیوه‌ی نگارش و تقویت مهارت نویسندگی آشنا شوند. در ادامه با ما همراه باشید.

انشای جنگ و صلح

تاریخ جهان را اگر ورق بزنیم، می‌بینیم که جنگ‌ها بسیار بیشتر از دوران صلح بوده‌اند. پس نه می‌توانیم به صلحِ آن زیاد امید ببندیم و نه باید از جنگ‌هایش بترسیم. جنگ‌ها مثل عضوی از خانوادهٔ بزرگ بشریت هستند؛ عضوی که در بهترین حالت، می‌توانیم آن را یک عضو دردسرساز بدانیم. اما نمی‌شود آن را به کلی نابود کرد.

جنگ‌ها معمولاً رابطهٔ نزدیکی با وضعیت فرهنگی و اجتماعی انسان‌ها دارند. حتی در زمان‌های آرام هم، جنگ به شکل‌های پنهان و پیدا همچنان وجود داشته است. انسان از همان روزهای اول زندگی روی زمین، برای حفظ حس مالکیت خود، جنگ‌های زیادی به راه انداخته است.

از دوران پارینه‌سنگی که سلاحشان چوب و سنگ بود تا امروز که انگشت‌ها روی ماشهٔ سلاح‌های اتمی قرار گرفته، همیشه جنگ جزیی از زندگی بشر بوده است. با این توصیف، درست است اگر بگوییم نبود جنگ به معنای برقراری صلحی همیشگی در جهان نیست.

صلح واقعی تنها زمانی معنا پیدا می‌کند که انسان‌ها از منافع شخصی و گاهی قومی و قبیله‌ای خود که با روح صلح سازگاری ندارد، دست بکشند. دوستی با صلح را می‌توان در کنار احترام به ارزش‌های ناب انسانیت یاد گرفت.

جنگ و صلح همیشه در کنار هم بوده‌اند. اما در همان صلح موقتی که گاهی دنیا را پر از احساسات خوب می‌کند، مشخص می‌شود که تنها در نبود جنگ است که انسان می‌تواند با هویت و مسئولیت خود در این جهان ارتباط برقرار کند. چرا که در ذات جنگ، تنها آشفتگی و از هم پاشیدگی روح و روان وجود دارد.

در مورد معنای صلح، دیدگاه‌های گوناگونی وجود دارد. بعضی آن را به یک داروی مسکن برای یک بیمار درمان‌ناپذیر تشبیه می‌کنند، چون می‌دانند که بیماری جنگ هرگز درمان نمی‌شود. اگر جنگ را شبیه یک انسان فرض کنیم، از زبانش خواهیم شنید که او هم از نابرابری‌هایی که در جهان وجود دارد نگران است. تا وقتی که بی‌عدالتی، ستم، زیاده‌خواهی و قدرت‌طلبی وجود دارد، دنیا همچنان بر محور جنگ می‌چرخد.

تلخ‌ترین حقیقتی که دربارهٔ جنگ و صلح می‌توان گفت این است: گاهی کسانی بیانیهٔ صلح می‌نویسند که خودشان اهل جنگ‌افروزی هستند. آن‌ها در حالی برای صلح تقدس می‌سازند که در انبارهای اسلحه‌شان هزاران سلاح برای کشتن مردم سرزمین‌های دیگر نگه داشته‌اند.

پس شاید ساده‌ترین تعریف برای صلح پایدار و پایان جنگ‌های پیاپی این باشد: دولت‌ها و در پی آن جامعهٔ بشری، یک بار برای همیشه چراغ‌های قرمز را خاموش کنند. به انسان و هدف زندگی او روی این کرهٔ خاکی توجه واقعی نشان دهند.

انسانِ جنگ، انسانی همیشه خسته است. تنها در صلح است که می‌توان زندگی کرد و دوست داشت.

 
بیشتر بخوانید: درباره زندگی
_ دوستان عزیز در صورتی که انشایی با این موضوع نوشته‌اید می‌توانید از قسمت نظرات برای ما ارسال کنید.
اختصاصی مدیر تولز _ نویسنده: اصغر فکور

اینجا می تونی سوالاتت رو بپرسی یا نظرت رو با ما در میون بگذاری:

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *