معنی ضرب المثل ” این دغل دوستان که می بینی، مگسانند گرد شیرینی “

پربازدیدترین این هفته:

دیگران در حال خواندن این صفحات هستند:

اشتراک گذاری این مطلب:

فهرست مطالب:

این دوستان فریبکاری که اطرافت را گرفته‌اند، مانند پشه‌هایی هستند که دور یک شیرینی می‌چرخند.

این دغل دوستان که می بینی مگسانند گرد شیرینی

در این نوشته، به سراغ یکی از ضرب‌المثل‌های معروف ایرانی به نام ” این دغل دوستان که می‌بینی، مگسانند گرد شیرینی ” رفته‌ایم. این ضرب‌المثل از کتاب نگارش پایه ششم انتخاب شده و در ادامه، داستان، معنی و مفهوم آن را به زبانی ساده مرور می‌کنیم. همچنان با ما همراه باشید.

معانی ضرب المثل این دغل دوستان که می‌بینی مگسانند گرد شیرینی

۱. درست نیست که فقط در دوران خوشی و رفاه با دیگران دوست باشیم. بعضی از افراد تنها در روزهای خوب کنارمان می‌مانند و به محض اینکه مشکل پیش می‌آید، ما را رها می‌کنند.

۲. برخی از دوستی‌ها تنها برای رسیدن به سود و منفعت شکل می‌گیرند. وقتی آن فایده از بین برود، رابطه دوستی هم تمام می‌شود.

۳. در دوستی نباید به هرکسی بی‌گدار اعتماد کرد. بهتر است فقط با کسانی دوست شد که پایه رابطه‌شان بر اساس راستگاری و درستکاری است.

۴. معنی ضرب‌المثل «این دغل دوستان که می‌بینی مگسانند گرد شیرینی» این است: دوست، همراه لحظه‌های شاد و سخت زندگی است. دوستی یک رابطه پاک و ارزشمند است و نباید آن را با مسائل مالی و منفعت‌طلبی آلوده کرد. بعضی از دوستی‌ها فقط برای استفاده از طرف مقابل شکل می‌گیرند؛ اینگونه روابط، بی‌ارزش و زودگذر هستند.

۵. این ضرب‌المثل «این دغل دوستان که می‌بینی مگسانند گرد شیرینی» از سعدی است.

ایموجی این ضرب المثل 👨🏼‍🤝‍👨🏻👀🦟🍩

این رفقای ظاهری که می‌بینی، مانند پشه‌هایی هستند که دور شیرینی می‌چرخند.

متن شعر این دغل دوستان که می بینی مگسانند گرد شیرینی

این دوستان ظاهری که در اطرافت می‌بینی، مانند پشه‌هایی هستند که به دور شیرینی زندگی تو جمع شده‌اند. آنها مانند زنبور دور تو در حال جنب و جوش هستند. اما زمانی که روزگار بر وفق مراد نباشد و ثروتت مانند کاسه‌ی رباب (ساز) توخالی و بی‌ارزش شود، آنها همصحبتی و دلداری را رها می‌کنند و گویی هرگز شناختی از تو نداشته‌اند.

اما اگر دوباره بخت یار شود و موفقیت از در وارد شود، همان‌ها مانند مگس‌هایی که به دوغ می‌افتند، از هر طرف به سمت تو هجوم می‌آورند. اگر راستی و درستی بخواهی، بدان که آنها همچون سگانی هستند که استخوان را بیش از تو دوست دارند.

هر کس که از تو بیم آسیب داشته باشد، هرگز تصور امنیت و آرامش از او نداشته باش. آن افرادی از مردم که مانند عقرب نیش می‌زنند، اغلب برای حفظ جان خود این کار را می‌کنند. همچنین هر کس که بدون مشورت و فکر کردن کاری را انجام دهد، معمولاً به هدف خود نمی‌رسد. هر نهال و کاری که بدون فکر و مشورت کاشته شود، جز پشیمانی و حسرت نتیجه‌ای نخواهد داشت.

«حطام» به معنی مال دنیاست. مقصود از «کاسه‌ی رباب» در اینجا نداری و کوچک شمردن مال است. «دوغبا» به معنی آش دوغ است. «کاستخوان» ترکیب «که استخوان» است.

داستان در مورد ضرب المثل این دغل دوستان که می‌بینی مگسانند گرد شیرینی

در روزگاران قدیم، مرد پولداری زندگی می‌کرد که پسری داشت بسیار خوشگذران. پدر مدام به پسرش سفارش می‌کرد که با دوستان ناباب معاشرت نکند و از ولخرجی‌هایش دست بردارد. اما پسر جوان به حرف پدر گوش نمی‌داد. پدر هشدار می‌داد که این رفقا فقط به پول تو علاقه دارند، ولی پسر لجبازی می‌کرد و به راه خود ادامه می‌داد.

وقتی زمان مرگ پدر فرارسید، او به پسرش گفت: “وصیتی دارم برایت. من از این دنیا می‌روم، اما درِ آن اتاق کوچک آشپزخانه را قفل کرده‌ام و این کلیدش را به تو می‌دهم. داخل آن اتاق، طنابی از سقف آویزان است. زمانی که دستت از همه جا کوتاه شد و هیچ راه چاره‌ای نداشتی، برو و آن طناب را به گردنت بینداز و خودت را پایان بده، چون زندگی دیگر برایت سودی ندارد.”

پدر از دنیا رفت و پسر باز هم همان راه قبلی را در پیش گرفت. آنقدر خوشگذرانی و پول خرج کردن کرد که تمام ثروت پدری را به باد داد و چیزی برایش باقی نماند. وقتی دوستانش دیدند دیگر پولی ندارد، همه از دورش پراکنده شدند و تنها ماند.

پسر در شگفت‌مانده بود و تازه یاد نصیحت‌های پدر افتاد و پشیمان شد. برای فرار از غم و تنهایی، دو عدد تخم‌مرغ و یک تکه نان برداشت و به سمت صحرا راه افتاد تا کنار جوی آبی بنشیند و روز را به شب برساند. وقتی به کنار جوی آب رسید، دستمالش را پهن کرد و کفش‌هایش را درآورد تا صورتش را با آب بشوید. ناگهان کلاغی از آسمان پایین آمد و دستمالش را با نوکش برداشت و پرید.

پسر غمگین و ناراحت به راهش ادامه داد. خیلی گرسنه شده بود، اما همچنان پیش می‌رفت تا به دوستان سابقش رسید که کنار جوی آب نشسته بودند و مشغول خوردن و نوشیدن بودند. به طرفشان رفت و سلام کرد. آنها به صورت ظاهری به او خوشامد گفتند و گفتند: “بنشین.” پسر کنارشان نشست و ماجرای آن روزش را تعریف کرد و گفت: “آمده‌ام کمی با شما هم‌صحبت شوم.”

دوستانش شروع کردند به خندیدن و مسخره‌کردنش و گفتند: “اگر گرسنه‌ای، صادقانه بگو تا به تو غذا بدهیم. چرا این داستان‌های دروغی را می‌سازی؟” پسر بسیار ناراحت شد و از آنجا دور شد.

در راه برگشت به خانه، یاد حرف پدر افتاد. با خودش گفت: “پدرم می‌دانست که روزی به این روز می‌افتم، پس همان وصیتش را اجرا می‌کنم.” به خانه برگشت و به اتاق آشپزخانه رفت. طناب را به گردنش انداخت، اما ناگهان یک کیسه از سقف افتاد. پسر با تعجب کیسه را باز کرد و دید پر از جواهر و طلاست. با خوشحالی گفت: “خدا رحمتت کند پدر! تو جانم را نجات دادی.”

بعد از این ماجرا، پسر تصمیم گرفت یک مهمانی بزرگ ترتیب دهد. غذای فراوان و لذیذی پخت و دوستان سابقش را دعوت کرد. اما این‌بار ده نفر قوی‌هیکل و چماق به دست را هم hidden آماده کرده بود. وقتی دوستانش آمدند و غذاهای رنگین را دیدند، شروع به چاپلوسی و عذرخواهی کردند.

همه در اتاق جمع شدند و مشغول صحبت شدند. در این هنگام پسر گفت: “داستان جالبی برایتان بگویم: امروز دیدم یک بزغاله بین دو پای یک کلاغ گیر کرده و کلاغ او را بلند کرد و برد!” دوستانش سریع تأیید کردند و گفتند: “حتماً ممکن است، راست می‌گویی.”

پسر با خنده گفت: “ای نادان‌ها! وقتی گفتم کلاغ دستمال کوچک مرا برد، مسخره‌ام کردید؛ حالا چگونه باور می‌کنید که کلاغی بتواند یک بزغاله را بلند کند؟!” آنگاه به چماق‌دارها اشاره کرد و آنها دوستان دروغین را به شدت کتک زدند و از خانه بیرون کردند. پسر گفت: “شما دوست نبودید، فقط عاشق پول بودید.”

سپس غذاها را بین چماق‌دارها تقسیم کرد و از آن روز به بعد، زندگی جدید و سالمی را آغاز نمود.

انشا در مورد ضرب المثل این دغل دوستان که میبینی مگسانند گرد شیرینی

تأثیر دوستان بر زندگی ما بسیار زیاد و غیرقابل انکار است. این تأثیر حتی در دنیای حیوانات و چیزهای بی‌جان هم دیده می‌شود. مثلاً آبی که از کنار گل‌ها و باغ‌های زیبا می‌گذرد، خوشبو می‌شود و اگر از کنار یک لجن‌زار عبور کند، بوی بدی به خود می‌گیرد. دوست هم دقیقاً همین تأثیر را روی انسان دارد.

دوست، چه خوب و چه بد، روی عقاید و ایمان ما اثر می‌گذارد. این تأثیر معمولاً ناگهانی و آشکار نیست که بتوانیم خیلی سریع متوجه آن شویم، بلکه کم‌کم و در طول زمان رخ می‌دهد، طوری که گاهی اصلاً نمی‌فهمیم چه تغییراتی در ما ایجاد شده است.

دوستی با افراد نامناسب ممکن است پیامدهای بدی برای ما داشته باشد و باعث شود از طرف آن‌ها آسیب ببینیم. این آسیب‌ها می‌تواند جنبه‌های مختلف زندگی ما را تحت تأثیر قرار دهد. پس اگر می‌خواهیم از دوستی‌ها نتیجه خوب بگیریم، باید افرادی را که مناسب دوستی نیستند بشناسیم و از آن‌ها فاصله بگیریم تا مبادا از ناحیه آنان ضرری به ما برسد.

در سخنان امام علی (علیه السلام) در کتاب نهج‌البلاغه، برخی از این افراد ناشایست معرفی شده‌اند که در ادامه بعضی از آن‌ها را می‌خوانیم:
1- افراد نادان
2- افراد تنگ‌نظر
3- شخص بدکار
4- فرد دروغ‌گو.

کسانی که چنین صفات ناپسندی دارند، روی اطرافیان خود تأثیر منفی می‌گذارند و ممکن است ضررهای جبران‌ناپذیری به دوستانشان وارد کنند.

پیشنهادی: داستان ضرب‌المثل «تا پول داری رفیقت، م قربان بند کیفَت»

اینجا می تونی سوالاتت رو بپرسی یا نظرت رو با ما در میون بگذاری:

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *