از کوزه فقط آن چیزی بیرون میریزد که درون آن است. این ضربالمثل زیبا به ما یادآوری میکند که هرکس آنچه را که در درونش هست، بروز میدهد. همانطور که اگر در کوزه آب باشد، از آن آب بیرون میآید و اگر شیر باشد، شیر، انسان نیز آنچه در قلب و ذهنش است را در رفتار و گفتارش نشان میدهد.
داستان کوزهگر و شاگرد
روزی استاد کوزهگری به شاگردش گفت: “امروز باید بهترین کوزههایت را برای فروش به بازار ببری.” شاگرد با خوشحالی به مغز رفت. او کوزهها را با دقت چید و منتظر مشتری شد.
نخستین خریدار آمد و پرسید: “این کوزهها را با چه آبی پر کردهای؟” شاگرد پاسخ داد: “متأسفانه هنوز خالی هستند.” مرد با تعجب گفت: “پس چطور میخواهی به من آب بفروشی در حالی که کوزههایت خالی است؟” و آنجا را ترک کرد.
شاگرد که شرمنده شده بود، به سراغ حوض رفت و کوزهها را از آب پاک و گوارا پر کرد. کمی بعد، مشتری دیگری آمد و از او آب خواست. شاگرد یک لیوان از آب کوزه برایش ریخت. مرد با tasting آب، لبخندی زد و گفت: “این آب چه قدر خنک و گواراست!” و چند کوزه از او خرید.
استاد که شاهد ماجرا بود، به شاگردش گفت: “فرزندم، همانطور که کوزه فقط آنچه درونش است را بیرون میریزد، انسان نیز فقط آنچه در درونش هست را به دیگران نشان میدهد. اگر درونت را از محبت، دانش و صداقت پر کنی، رفتار و کلام تو نیز زیبا و سودمند خواهد بود.”
انشا
این ضربالمثل به ما میآموزد که برای داشتن زندگی بهتر، باید به فکر پر کردن درون خود از چیزهای خوب باشیم. اگر ذهن ما از افکار مثبت و قلب ما از عواطف نیکو پر شود، برخورد ما با دیگران نیز مهربانانه و سازنده خواهد بود. در مقابل، اگر درون ما از کینه، حسادت یا جهل انباشته شده باشد، این ویژگیهای ناپسند در گفتار و رفتارمان آشکار خواهد شد.
پس بیاییم مانند کوزهگری ماهر، وجود خود را از بهترین چیزها پر کنیم: از عشق، از دانایی، از صداقت و از آرامش. تا بتوانیم به دیگران نیز آرامش و انرژی مثبت هدیه دهیم و دنیایی زیباتر برای خود و اطرافیانمان بسازیم.

در این نوشته، به سراغ مفهوم، داستان و توضیح ضربالمثل ایرانی «از کوزه همان برون تراود که در اوست» از کتاب نگارش پایه یازدهم میرویم. در ادامه با ما همراه باشید.
معانی ضرب المثل از کوزه همان برون تراود که در اوست
1- یعنی نوع حرف زدن و کارهایی که مردم انجام میدهند، نشاندهندهٔ درون و افکارشان است.
2- هر آنچه در اصل و ماهیت یک چیز نهفته باشد، سرانجام خود را نشان میدهد و بروز میکند.
3- کردار هر فرد، بیانگر اندیشه و نیت اوست.
4- مفهوم این ضربالمثل که “از کوزه همان برون تراود که در اوست” این است: اگر درون کوزه زهر باشد، از آن هیچوقت آب گوارا و شیرین بیرون نمیآید، حتی اگر ظاهر کوزه بسیار زیبا و از جنس خوبی ساخته شده باشد. به همین ترتیب، اگر کسی ذاتاً بد باشد، نباید از او انتظار محبت و رفتار شایسته داشت.
| ایموجی این ضرب المثل | 🏺💧=⬅🏺 |
ریشه ضرب المثل از کوزه همان برون تراود که در اوست
در گذشته، مردم برای پاک کردن آب، آن را در کوزههایی میریختند و روی آن را با یک درپوش از جنس حصیر یا ابریشم میپوشاندند. سپس کوزه را درون یک ظرف دیگر قرار میدادند و آبی که از این صافی رد میشد را مینوشیدند. در این روش، معمولاً هر بویی یا طعمی که در خود کوزه یا درپوش آن بود، به آب منتقل میشد. در چنین مواقعی معمولاً میگفتند: «از کوزه همان برون تراود که در اوست.»
2 انشا در مورد ضرب المثل از کوزه همان برون تراود که در اوست
در این قسمت، دو انشا دربارهی این ضربالمثل آماده کردهایم. امیدواریم از خواندن آنها لذت ببرید و برایتان مفید باشد.
انشا شماره 1 – مشورت
در یک جمع خانوادگی، یکی از پسرهای نوجوان ما که سال آخر دبیرستان بود، داشت با بقیه صحبت میکرد و از آنها نظر میخواست.
میگفت: «واقعاً نمیدانم چه کار کنم؛ بعد از دیپلم ادامه تحصیل بدهم یا بروم سر کار؟»
یکی از آشنایان که استاد دانشگاه بود به او گفت: «اگر میتوانی، در جوانی درس بخوان. علم و دانش چیزهای ارزشمندی هستند و در زندگی کمکت میکنند.»
اما شخص دیگری که فقط خواندن و نوشتن بلد بود، مخالف بود و گفت: «این قدر وقتت را برای دانشگاه تلف نکن. اگر من هم میرفتم دانشگاه، کلی از زندگی عقب میافتادم.»
حرفهای این دو، پسر را کاملاً سردرگم کرده بود.
هنوز بحثشان تمام نشده بود که از پدرم پرسیدم: «چرا جواب این دو نفر به یک سوال، این قدر با هم فرق دارد؟»
پدرم با آرامش گفت: «چون از کوزه همان برون تراود که در اوست.»
یعنی هر کس بر اساس آنچه در فکر و دلش دارد حرف میزند و نظراتش، نشاندهندهی راه و روش زندگی خودش است.
انشا شماره 2 – ظاهر و باطن
اگر وجود هر یک از ما را مانند یک کوزه تصور کنیم، ظاهر ما همان شکل بیرونی کوزه است. ممکن است این ظاهر ساده و گلی باشد، یا با رنگهای زیبا تزئین شده باشد، یا حتی با روکشی از طلا و نقره آراسته شده باشد. این ظاهر شاید نشاندهنده موقعیت اجتماعی، شغل یا میزان تحصیلات ما باشد. اما محتوای درون کوزه، همان باورها، اخلاقیات و عقاید ماست.
هنگام تولد، این کوزه تقریباً خالی است. ابتدا، پدر و مادر و خانواده با تربیت خود آن را پر میکنند. سپس با ورود به جامعه و تحت تأثیر دوستان، همکاران و دیگران، محتوای آن تغییر میکند. گاهی ممکن است بر اثر این تأثیرات، طلا یا الماسی درون آن شکل بگیرد و گاهی هم ممکن است فقط آهن زنگزده و بیارزشی در آن باقی بماند. آنچه در نهایت درون کوزه خواهد بود، بستگی به این دارد که ما چه چیزهایی را درون آن میریزیم یا اجازه میدهیم دیگران در آن بریزند.
شما فقط ظاهر کوزه را میبینید و تا وقتی محتوای آن بیرون نریخته، از درونش بیخبرید. به همین دلیل است که میگویند: “تا مرد سخن نگفته باشد، عیب و هنرش نهفته باشد.”
از کوزه همان برون تراود که در اوست. این مفهوم را میتوان در آیه زیر مشاهید:
قُلْ كُلٌّ يَعْمَلُ عَلَىٰ شَاكِلَتِهِ فَرَبُّكُمْ أَعْلَمُ بِمَنْ هُوَ أَهْدَىٰ سَبِيلًا
بگو: هر کس طبق روش (و خلق و خوی) خود عمل میکند؛ و پروردگارتان کسانی را که راهشان نیکوتر است، بهتر میشناسد. (سوره اسراء آیه 84)
3 داستان درباره ضرب المثل از کوزه همان برون تراود که در اوست

داستان شماره 1 – خردمند نادان
مردی در جمعی نشسته بود و به حرفهای دیگران گوش میداد. ناگهان احساس کرد که باید خودش را فردی باهوش و بالا نشان دهد. برای همین، هر حرفی که دیگران به هم میزدند، او رد میکرد و میگفت درست نیست.
ناگهان یک نفر دانا از میان جمع، که از نقشه او باخبر شده بود، تصمیم گرفت به او درس زندگی بدهد. پس از همه یک سؤال پرسید و هیچکس نتوانست پاسخ درست را بدهد. آنگاه نوبت به مرد حیلهگر رسید و از او خواسته شد جواب دهد.
مرد با خجالت سرش را پایین انداخت و ناتوانی خود را در پاسخ دادن اعتراف کرد. همه به او خندیدند و رفتارش را مسخره کردند. آن فرد دانا با آگاهی از ریشه ماجرا گفت: هرکس به اندازه دانش خودش حرف میزند، و از هر کوزه فقط آنچه درونش است بیرون میریزد!
داستان شماره 2 – بازرگان و غلام
در روزگاران قدیم، تاجری دو کارگر را استخدام کرد تا بارها را از حیاط خانهاش به انبار منتقل کنند. یکی از آن دو، لاغر و کمتوان بود و دیگری قوی و تنومند. تاجر بارها را به آنها نشان داد و خود در جایی نشست تا کارشان را ببیند.
کارگر قوی با تمسخر به کارگر لاغر گفت: «تا تو یک بار را جابهجا کنی، من چندین بار را میبرم. پس من کمی استراحت میکنم تا تو بیشتر عقب نمانی.» کارگر لاغر پاسخی نداد و بیصدا به کارش ادامه داد. او هر بار یک بسته برمیداشت و تا نزدیک ظهر، بیشتر بارها را منتقل کرده بود.
نزدیک ظهر، تاجر آمد تا نتیجه کار را ببیند. کارگر قوی که او را دید، به سرعت بلند شد و چند بسته را با هم برداشت و به سمت انبار حرکت کرد. اما در میان راه، بارها لغزید و از دستش افتاد.
تاجر گفت: «چه کردی؟ مگر نمیدانی این بارها شکستنی است؟ چرا دقت نکردی؟» کارگر قوی گفت: «تقصیر من نیست. این دوست لاغر ماست که کار نمیکند و من مجبورم کار او را هم انجام دهم. چون او آهسته کار میکند، من خواستم سریعتر کار کنم که این اتفاق افتاد.» کارگر لاغر چیزی نگفت و مانند قبل، یک بسته برداشت و به انبار برد تا کارش را تمام کند.
هنگام پرداخت دستمزد، تاجر رو به کارگر لاغر کرد و گفت: «من تمام مدت شما را تماشا میکردم. تو چرا پاسخش را نداد؟» کارگر لاغر گفت: «از کوزه همان برون تراود که در اوست. اگر در درون او آنچه گفت، برون تراوید و در درون من آنچه بود. اگرچه او قویهیکل بود اما برای مسخرگی آمده بود و من اگرچه ضعیف هستم، ولی برای کار کردن آمدهام.»
داستان شماره 3 – حضرت مسیح
عیسی در راهی قدم میزد که با مرد یهودی روبرو شد. آن مرد به محض دیدن عیسى، شروع به ناسزا گفتن کرد و گفت: ای پسر بیاصل و نسب!
اما عیسى در پاسخ تنها گفت: درود بر تو، ای انسان بزرگوار و ارزشمند.
پیروان عیسى به او گفتند: او به تو توهین کرد، چطور تو به او احترام گذاشتی؟
عیسى پاسخ داد: هرکس از آنچه دارد خرج میکند. چون سرمایه او توهین بود، پس توهین کرد؛ و چون درون من تنها نیکی است، از من نیز جز نیکی بیرون نمیآید. هرچه در قلب داشته باشیم، همان را به دیگران نشان میدهیم.