غزل، یکی از زیباترین قالبهای شعر فارسی است که معمولاً با احساسات لطیف و عاشقانه همراه است. در این قالب، هر بیت به صورت مستقل میتواند معنای خاص خود را داشته باشد، اما در عین حال همهٔ ابیات با یکدیگر هماهنگ هستند.
غزل معمولاً بین ۵ تا ۱۲ بیت دارد و دو مصراع نخستین آن، که «مطلع» نامیده میشود، در قافیه و وزن با یکدیگر همخوانی دارند. همچنین در بیت پایانی، که «مقطع» خوانده میشود، شاعر نام خود یا تخلص شعریاش را میآورد.
انواع غزل از نظر محتوا عبارتند از:
– غزل عاشقانه: که بیشتر دربارهٔ عشق زمینی و احساسی است.
– غزل عارفانه: که مضامین معنوی و عشق به خدا در آن نمود دارد.
– غزل اجتماعی: که به مسائل جامعه و دردهای مردم میپردازد.
– غزل سیاسی: که در آن شاعر دیدگاههای سیاسی خود را بیان میکند.
قالب غزل به دلیل انعطاف و زیبایی، همواره مورد توجه شاعران و دوستداران شعر بوده است.

قالب شعری غزل چیست؟
غزل یکی از گونههای شعر فارسی است که در این مطلب با ویژگیها و گونههای آن بیشتر آشنا خواهید شد. همراه ما باشید.
واژه غزل در زبان عربی به معنای سخن گفتن از عشق، دلباختگی و معاشقه است. این قالب شعری معمولاً بین ۵ تا ۱۴ بیت دارد. در بیت اول، هر دو مصراع همقافیه هستند و در ادامه، مصراع دوم هر بیت با مصراعهای زوج همقافیه میشود. محتوای اصلی غزل، بیان احساسات و عواطف، توصیف زیبایی و کمال معشوق و گله از روزگار است. همچنین هر بیت در غزل از نظر محتوا میتواند مستقل باشد.
در بیت پایانی، شاعر نام خود یا تخلص شعریاش را میآورد و به بهترین بیت غزل، «شاهبیت» یا «بیتالغزل» گفته میشود. کهنترین نمونههای کامل و مستقل غزل را میتوان در شعرهای شاعرانی مانند شهید بلخی، رودکی سمرقندی و دقیقی توسی پیدا کرد. از آغاز سده ششم هجری، قالب قصیده کمرونق شد و جای خود را به غزل داد. غزل در مفهوم لغوی، به معنای عشقبازی و گفتوگوی عاشقانه است.
تاریخچه قالب غزل
در سدههای چهارم و پنجم هجری، نخستین غزلهای فارسی در محفلهای شاد و همراه با موسیقی خوانده میشد. برخی بر این باورند که در آن دوران، واژههای غزل و تغزل فقط به بیتهای آغازین قصیدهها گفته میشده است.
با پدید آمدن سنایی، که شاعری عارفمسلک بود، گونهای تازه از غزل شکل گرفت که به آن «غزل عارفانه» میگویند. این شیوه را بعدها شاعرانی مانند عطار، مولوی و عراقی به اوج رساندند. از آن پس، دو نوع غزلِ عاشقانه و عارفانه از یکدیگر جدا شدند.
به مرور زمان، با رواج واژههای صوفیانه در شعر، غزلهایی پدید آمد که آمیزهای از هر دو سبک عاشقانه و عارفانه بودند. غزلهای حافظ نمونهای کامل از این نوع هستند؛ چرا که در آنها مفاهیم عشق زمینی و عرفانی به زیبایی درهم آمیختهاند.
اگرچه درونمایه غزل معمولاً عاشقانه یا عارفانه بوده، اما گاه شاعرانی مانند سعدی و حافظ از آن برای ستایش نیز استفاده کردهاند. در غزلهای سدههای چهارم تا ششم، بیتها از نظر معنایی به هم پیوسته بودند، اما رفتهرفته هر بیت استقلال معنایی پیدا کرد.
غزل پس از حافظ به اوج خود رسید و سپس از رونق افتاد. در دوره مشروطه، از غزل مانند دیگر قالبهای شعری برای بیان اندیشههای سیاسی و اجتماعی بهره برده شد. اما در روزگار ما، غزل دوباره تا حد زیادی به مفهوم اصلی خود — یعنی شعری با درونمایه عاشقانه — بازگشته است.
برای نمونه، سیمین بهبهانی با به کارگیری وزنهای تازه، گونهای از غزل را بنیان نهاد که به «غزل نو» شهرت یافت. البته غزل نو به طور کلی به سبکی از غزل گفته میشود که از دهه ۱۳۴۰ خورشیدی در میان شاعران رواج پیدا کرد و پس از سبک نئوکلاسیک و شاعرانی مانند شهریار پدید آمد.
از شاعران موفق در زمینه غزل نو میتوان به این افراد اشاره کرد:
سیمین بهبهانی، حسین منزوی، محمدعلی بهمنی، نوذر پرنگ، قیصر امینپور، محمد سعید میرزایی، سینا سنجری، سید مهدی موسوی، قربان ولیئی و مریم جعفری آذرمانی.
تفاوت قالب غزل و قالب قصیده
در سده ششم میلادی، زمانی که قصیده در حال کمرنگ شدن بود، قالب تازهای به نام «غزل» پدید آمد و در قرن هفتم به اوج خود رسید و جایگاه قصیده را گرفت. در قصیده، هدف اصلی، ستایش و مدح یک شخص در پایان شعر است و محور اصلی شعر، همان فرد مورد ستایش است. اما در غزل، تمرکز اصلی بر «معشوق» است و در پایان شعر، شاعر نام خود را میآورد و با معشوق به گفتگو و راز و نیاز میپردازد.
این معشوق گاهی زمینی است، اما با وقار و شرافتمندانه است، و گاهی نیز آسمانی و عرفانی است. غزل معمولاً بین ۵ تا ۱۰ بیت دارد. در آن، دو مصراع از بیت اول و مصراع دوم بقیهٔ بیتها همقافیه هستند.
انواع غزل
غزل عاشقانه: انوری به این سبک جان تازهای بخشید و سعدی آن را به اوج زیبایی و کمال رساند.
غزل عارفانه: سنایی غزنوی پایهگذار غزل عارفانه بود. سپس عطار نیشابوری، مولوی بلخی و فخرالدین عراقی این سبک را گسترش دادند و به آن عمق بخشیدند. اوج هنر در غزل عارفانه را میتوان در اشعار مولوی دید.
غزل تلفیقی: در سدههای هفتم و هشت هجری، جریانی پدید آمد که در آن مفاهیم عاشقانه و عارفانه با هم ترکیب شدند. این سبک در شعر اوحدی مراغهای، خواجوی کرمانی، عماد فقیه کرمانی و سلمان ساوجی دیده میشود، اما کاملترین نمونههای آن را میتوان در غزلهای حافظ پیدا کرد.
غزل قلندری: در این نوع غزل، شاعر به توصیف رندی، تظاهر به مینوشی، بیقیدی و نیز ریشخند زاهدان و صوفیان ظاهری میپردازد. نمونههای این سبک در آثار شاعرانی مانند سنایی غزنوی، خاقانی، عطار نیشابوری، عراقی، سعدی و حافظ دیده میشود.
غزل مضمون: این سبک که به غزل سبک هندی معروف است، در آن شاعر تمام تلاش خود را برای یافتن معانی و مضامین تازه و ظریف به کار میبرد. از سرآمدان این شیوه میتوان به صائب تبریزی، طالب آملی و کلیم کاشانی اشاره کرد. البته برخی شاعران ایرانی و هندی، با زیادهروی در خیالپردازیهای پیچیده، این سبک را به سمت بیمعنایی و مفاهیم نامفهوم کشاندند؛ مانند جلال اصفهانی و بیدل دهلوی.
غزل سیاسی-وطنی: محتوای این غزلها به مسائل مهم اجتماعی و میهنی میپردازد. از جمله شاعرانی که در این زمینه شعر سرودهاند، میتوان عارف قزوینی، فرخی یزدی، ابوالقاسم لاهوتی، غلامرضا قدسی و هوشنگ ابتهاج را نام برد.
غزل نو: برخی این قالب را غزل تصویری نیز مینامند. غزل نو تحت تأثیر شعر نو پدید آمده و ویژگیهای آن شامل زبان امروزی و تازه، تصویرسازیهای نو، وزنهای جدید و همچنین یکپارچگی در محتواست. نمونههای درخشان این سبک را در آثار هوشنگ ابتهاج، منوچهر نیستانی، سیمین بهبهانی، حسین منزوی و محمدعلی بهمنی میتوان مشاهده کرد.
شکل قالب غزل
میتوان غزل را به این صورت نمایش داد:
………………… الف ////////// ………………… الف
………………… ب ////////// ………………… الف
………………… ج ////////// ………………… الف
انواع شعر غزل کوتاه
غزل حافظ
عارف گوشهنشین، شب گذشته به میخانه رفت
پیمان خود را شکست و با جام شراب همراه شد
صوفی جمع دیروز، که ظرفها را میشکست
امروز با یک جرعه می، خردمند و آگاه شد
یاد دوران جوانی، در خواب به سراغش آمد
حتی در سن پیری، باز هم عاشق و شیدا شد
پسر جوانی از راه میگذشت و ایمان میربود
در جستجوی آن یار، از همه کس بیگانه شد
اشکهای شبانگاهی، به هدر نرفتند
قطرههای باران ما، به گوهری یکپارچه تبدیل شد
خانه حافظ اکنون، جایگاه بزرگان است
دلم پیش معشوق رفت، جانم به جانان پیوست
غزل سعدی
تمام زندگیام را با این سرمستی خواهم گذراند
چون از ابتدا تو در دلم جا گرفتهای
تو مانند خورشیدی که گاهی میآید و میرود نیستی
دیگران میروند و میآیند، اما تو همیشه ثابت هستی
چه بگویم از دوریات، که هرگز از تو جدا نبودهام؟
اما وقتی روی برگرداندی، ماجرا را پایان دادی
دل آزرده ما، که اسیر توست ای یار
در زمان وصال مرهمی بر آن بگذار، چنان که انتظارش را داشتی
شکایت از دوری یاران و بدی روزگار
روش تو نیست ای سعدی، کمی با خود باش و رها کن
غزل مولانا
به میان ما بیا، که ما عاشقانیم
تا تو را به باغ عشق خود بکشانیم
مانند سایه، در خانه ما ساکن شو
چون ما همسایه خورشیدیم
گرچه در جهان ناپدیدیم
و چون عشق عاشقان بینشانیم
اما نشانههای ما همیشه با توست
ما مانند جان، هم پنهانیم و هم پیداییم
هر چه بگویی که ما چه هستیم
بالاتر بنگر، که ما بالاتر از آنیم
تو آبی، اما در گردابی اسیری
به ما وارد شو، که ما سیل روانیم
غزل عراقی
درد ما درمانی ندارد ای کمککننده
جدایی ما پایانی ندارد ای کمککننده
نخستین بادهای که در جام ریختند
از چشمان مست ساقی قرض گرفتند
وقتی اهل شادی را با خود یافتند
شراب بیخودی را در جام کردند
لب یار با جام شراب، جان را بخشید
آن شراب را نام عاشقان گذاشتند
با نگاه، صدها سخن به جان گفتند
با ابروها، صدها پیام به دل فرستادند
زیبایی خود را به نمایش گذاشتند
و با یک نمایش، دو جهان را رام کردند