تحقیق در مورد زندگی هوشنگ ابتهاج + اشعار

زندگی هوشنگ ابتهاج

پربازدیدترین این هفته:

دیگران در حال خواندن این صفحات هستند:

اشتراک گذاری این مطلب:

فهرست مطالب:

با دنیای زندگی و سروده‌های امیر هوشنگ ابتهاج آشنا شوید!

در این بخش می‌خواهیم شما را با زندگی پربار و شعرهای زیبای هوشنگ ابتهاج، شاعر بزرگ ایرانی، آشنا کنیم. او که با نام “ه.ا. سایه” نیز شناخته می‌شود، از سرآمدان شعر معاصر ایران است.

ابتهاج در طول زندگی خود، آثار ماندگاری را خلق کرد که بیانگر احساسات عمیق انسانی، عشق به میهن و دغدغه‌های اجتماعی است. شعرهای او، چه در قالب کلاسیک و چه نو، از زیبایی و معنای ویژه‌ای برخوردارند و با بسیاری از مردم ارتباط برقرار کرده‌اند.

با مطالعه زندگی‌نامه و شنیدن اشعار او، می‌توانید بیشتر با دنیای پراحساس این هنرمند نامی ایران زمین همراه شوید.

زندگی هوشنگ ابتهاج

زندگینامه هوشنگ ابتهاج

امیر هوشنگ ابتهاج، که با نام هنری “ه. ا. سایه” شناخته می‌شود، در ششم اسفند ۱۳۰۶ در شهر رشت به دنیا آمد. او اکنون در سن ۹۰ سالگی در آلمان زندگی می‌کند. هوشنگ اولین فرزند خانواده بود و پدر و مادرش به نام‌های میرزا آقاخان ابتهاج و فاطمه رفعت بودند. او تنها پسر خانواده و سه خواهر داشت.

پدرش، آقاخان ابتهاج، از چهره‌های معروف رشت بود و مدتی نیز مدیریت بیمارستان پورسینای این شهر را بر عهده داشت. هوشنگ تحصیلات ابتدایی و بخشی از دبیرستان را در مدارس عنصری، قاآنی، لقمان و شاهپور در رشت گذراند و برای کلاس پنجم دبیرستان به تهران رفت و در دبیرستان تمدن ادامه تحصیل داد.

در سال ۱۳۱۸، او با دنیای موسیقی و شعر آشنا شد. در جوانی، عاشق دختری ارمنی به نام گالیا شد که اهل رشت بود. این عشق، الهام‌بخش بسیاری از شعرهای عاشقانه‌ای شد که در آن سال‌ها سرود. سال‌ها بعد، وقتی ایران درگیر جنگ و ناآرامی شد، او شعری سرود که در آن به خاطرات عاشقانه‌اش با گالیا اشاره کرد.

ازدواج

در سال ۱۳۳۷، او با خانم آلما مایکیال پیمان زناشویی بست. ثمره این پیوند، چهار فرزند شد که به ترتیب سال تولد عبارت‌اند از:
یلدا (متولد ۱۳۳۸)، کیوان (متولد ۱۳۳۹)، آسیا (متولد ۱۳۴۰) و کاوه (متولد ۱۳۴۱).

فعالیت های اجتماعی

ابتهاج مدتی رئیس شرکت دولتی سیمان تهران بود. سپس از سال ۱۳۵۰ تا ۱۳۵۶، پس از کنار رفتن داوود پیرنیا، مسئول برنامه گل‌ها در رادیوی ایران شد و برنامه گلچین هفته را پایه‌گذاری کرد. برخی از غزل‌هایش توسط خوانندگان مشهور اجرا شده است. در سال ۱۳۷۴ به آمریکا سفر کرد و در شهرهای مختلف از جمله برکلی، لوس‌آنجلس، دالاس، نیویورک، فیلادلفیا، سان‌دیگو و سیاتل به شعرخوانی و سخنرانی درباره دیوان حافظ پرداخت.

کارهای هوشنگ ابتهاج

در ابتدا، سایه نیز مانند برخی شاعران همعصرش سعی کرد راه نیما یوشیج را در پیش بگیرد؛ اما نگاه تازه و جامعه‌محور نیما، به‌ویژه پس از سرودن شعر «ققنوس»، با روحیه او که عمدتاً به غزل‌سرایی متمایل بود، سازگاری نداشت. به همین دلیل، او راه خود را ادامه داد و به سرودن غزل روی آورد.

سایه در سال ۱۳۲۵ کتاب «نخستین نغمه‌ها» را منتشر کرد که در آن شعرهایش به سبک کلاسیک بودند. در آن زمان، او هنوز با نیما یوشیج آشنا نشده بود. مجموعه «سراب» اولین کار او با نگاهی تازه‌تر است، اما قالب شعرها همچنان چهارپاره است و درون‌مایه آن بیشتر به احساسات و عواطف شخصی می‌پردازد؛ احساساتی راستین و بی‌آلایش.

کتاب «سیاه مشق» اگرچه پس از «سراب» چاپ شد، شامل شعرهایی است که سایه بین سال‌های ۲۵ تا ۲۹ سروده بود. در این مجموعه، او چند غزل از خود منتشر کرد و توانایی بالایش را در غزل‌سرایی به نمایش گذاشت، تا جایی که بسیاری از غزل‌هایش را می‌توان از برترین غزل‌های آن دوره دانست.

سایه در آثار بعدی خود، دیگر به شعرهای عاشقانه نپرداخت و با کتاب «شبگیر» که بازتاب روزهای پرشور پیش از سال ۱۳۳۲ است، به سمت شعر اجتماعی حرکت کرد. مجموعه «چند برگ از یلدا» نیز راهی نو و روشنگر در شعر امروز ایران گشود.

پس از درگذشت احسان طبری در بهار ۱۳۶۸، سایه مثنوی «قصه خون دل» را برای بزرگداشت و سوگ او سرود. بسیاری از صاحب‌نظران معتقدند بخش عمده‌ای از شهرت ابتهاج، به دلیل وابستگی او به حزب توده ایران بوده است.

در مهرماه سال ۹۵، بیست و سومین جایزه بنیاد موقوفات افشار به هوشنگ ابتهاج اهدا شد. در این مراسم، علاوه بر سید مصطفی محقق داماد و غلامعلی حداد عادل، چهره‌های سرشناس فرهنگی دیگری مانند محمدرضا شفیعی کدکنی، حسن انوری، فتح‌الله مجتبایی، علی اکبر صالحی، سیدرضا صالحی امیری، احمد مسجدجامعی، عبدالحسین مختاباد، ژاله آموزگار و… نیز حضور داشتند.

آثار هوشنگ ابتهاج

این کتاب‌ها بر اساس تاریخ انتشارشان مرتب شده‌اند:

نخستین نغمه‌ها، ۱۳۲۵
سراب، ۱۳۳۰
سیاه مشق، فروردین ۱۳۳۲
شبگیر، مرداد ۱۳۳۲
زمین، دی ۱۳۳۴
چند برگ از یلدا، آبان ۱۳۴۴
یادنامه، مهر ۱۳۴۸ (ترجمه شعر تومانیان شاعر ارمنی، با همکاری نادرپور، گالوست خاننس و روبن)
تا صبح شب یلدا، مهر ۱۳۶۰
یادگار خون سرو، بهمن ۱۳۶۰
حافظ به سعی سایه (دیوان حافظ با تصحیح ابتهاج)
تاسیان مهر ۱۳۸۵ (اشعار ابتهاج در قالب نو)
بانگ نی

از بین این آثار، فقط دو مجموعهٔ «سیاه مشق» و «تاسیان» هستند که ابتهاج آن‌ها را با تغییرات و به‌روزرسانی‌هایی در چاپ‌های بعدی منتشر کرد و در واقع گزیده‌ای از سروده‌های کامل او به شمار می‌روند. همچنین کتاب «بانگ نی» در پاییز ۱۳۹۵ بدون اطلاع و رضایت خود شاعر به چاپ رسید.

ویژگی های شعر هوشنگ ابتهاج

غلامحسین یوسفی در مورد اشعار سایه این گونه بیان می‌کند: «در زمینه غزل امروزی فارسی، سروده‌های سایه از جمله کارهای ارزشمند و جذاب به شمار می‌روند. درون‌مایه‌های پرمعنی و دلنشین، تشبیهات و تصویرهای تازه و نوآورانه، همراه با زبانی روان، آهنگین و هماهنگ با قالب غزل، از مشخصه‌های اصلی شعر اوست. همچنین، رنگ‌و‌نم اجتماعی ظریف در کارهایش، ما را به یاد شیوه زیبا و جذاب حافظ می‌اندازد. از غزل‌های برتر او می‌توان به این موارد اشاره کرد: دوزخ روح، شبیخون، خونبها، گریهٔ لیلی، چشمی کنار پنجرهٔ انتظار و نقش دیگر.»

شعرهای نو او نیز دارای مضامین تازه و ابداعی است؛ و از آنجا که روانی و قدرت کلام سایه با این مایه‌های نو درآمیخته، نتیجه بسیار خوب و مطلوبی پدید آورده است.

در قالب غزل، پس از دوره نیما، دسته‌بندی‌هایی میان شاعران آن زمان صورت گرفته که در میان آن‌ها نام شاعرانی مانند هوشنگ ابتهاج، منوچهر نیستانی، حسین منزوی، محمدعلی بهمنی و سیمین بهبهانی دیده می‌شود.

زندگی هوشنگ ابتهاج

وفات

امیر هوشنگ ابتهاج، در نوزدهم مردادماه سال ۱۴۰۱، در ۹۴ سالگی، در شهر کلن آلمان چشم از جهان فروبست.

نمونه ای از اشعار هوشنگ ابتهاج

تا تو در کنار منی، روزگار نیز پشتیبان من است
بخت و اقبال همیشگی، همواره همراه من است
تو بهاری زیبا و دلربایی و من مانند باغی سرسبز
شادی و هیجان صدها جوانه در وجود من است
یاد شیرین تو، ای امید زندگی‌ام
هر کجا بروم، همیشه با من روان است
اگر ناز و لبخند صبحگاهی از آن توست
شور و اشک شبانگاه نیز با من است
اگرچه جام می و برگ شادی و آواز چنگ نیست
اما رقص و سرمستی و ترانه همراه من است
به او گفتم: آرزوی دلم چیست؟ با خنده پاسخ داد:
“درخواست و بهانه از سوی تو، با من است”
به او گفتم: من آن اسب سرکش و چابکم
خندید و گفت: “اما تازیانه در دست من است”
هر کس که دامن نیاز به سوی او گرفته است
ناز نگاهش در این میان، تنها با من است
ای پری، خواب نازت از سر پرید
شب خوش تو، که همچون افسانه است، با من است

♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦

یاری کن ای نفس، که در این گوشهٔ زندان
فریادی از دل خسته و بی‌تاب برآورم
تنگنای غروب و هراس بیابان و راه دراز
نه نور ستاره‌ای و نه صدای زنگ کاروان
رودهای کارون و زنده‌رود از خون سرخ شده‌اند
ای قاصد آشنا، از ساحل ارس به یاری ام برس
صبر و شکیبایی پیامبرگونه‌ام به پایان رسید
ای کبوتر امید، به فریادرسی من بیا
از ترس نگهبان، ای دوست، پیاله می را مشکن
برای می‌نوشان سخت است آزار پاسبان
چه کسی به استقبال من می‌آید جز مرگ؟
رفتم و هنوز نگران تو بازمی‌گردم
ما آرزوی چشمهٔ خورشید را در سر داریم
آسان است اگر سایه در این آرزو از سر بگذرد

♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦

چه زیبا افسانه می‌گویی با افسون‌های خاموش
مرا از یاد خود برهان، با این خواب فراموشی
از نگاه مست تو چگونه دل سرگشته را برگیرم؟
که من خود در این دریای مستی غرق خواهم شد
از جام دوستی بنوش و در راه عشق بکوش
اگر این شراب نوشیدنی را بنوشی، مستی‌اش بی خمار است
سخن‌هایی داشتم، دور از فریب چشم رازگشایت
اگر همچون موی تو فرصتی برای پچپچ در گوشم بودی
سایه‌ها ارزش این سخنان زیبا را نمی‌سنجند و می‌رنجند
بیا تا خود را در خلوت‌های خاموش گم کنم

♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦

دست کوتاه من و دامن آن سرو بلند
ای سایهٔ دل سوخته، این آرزوی محال را رها کن
دسترسی به تو ای ماه، کدامین بخت می‌خواهد؟
تا از چشمانت شراب بنوشم و از لبانت شکر بگیرم
در آینهٔ چشم من، نقشی زیباتر از تو نیست
دور باد چشم بد، چه نقشی و چه نقش دلپذیر!
خلوت دل ما را با شکایت آشکار مکن
که من از او، ای دل، با یک خیال خوشحالم
من دیوانه‌ام که صدها زنجیر را پاره کرده‌ام
تا اگر زلف تو اسیرم کند، از دام نخواهم گریخت
داستان عشق من، آوازه‌اش به آسمان خواهد رسید
همچون زیبایی تو که صدها فتنه در جهان می‌آفریند
سایه‌ای از ناز و شادی، سر به فلک خواهم کشید
اگر سایهٔ آن سرو بلند بر سرم افتد

اینجا می تونی سوالاتت رو بپرسی یا نظرت رو با ما در میون بگذاری:

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *