تحقیق در مورد زندگی عبدالرحمن جامی + آثار و اشعار

زندگی نامه عبدالرحمن جامی

پربازدیدترین این هفته:

دیگران در حال خواندن این صفحات هستند:

اشتراک گذاری این مطلب:

فهرست مطالب:

عبدالرحمن جامی، که با نام محترمانه مولانا جامی شناخته می‌شود، یکی از بزرگترین شاعران و دانشمندان پارسی‌زبان در سده نهم هجری است. او در سال ۸۱۷ در روستای جام در نزدیکی تربت جام به دنیا آمد.

جامی دوران جوانی را به یادگیری علوم مختلف مانند ادبیات، فلسفه و ریاضیات گذراند. او برای ادامه تحصیل به هرات، که در آن زمان یکی از مراکز مهم علمی و فرهنگی بود، سفر کرد و در محضر استادان بزرگی دانش اندوخت.

وی فردی بااخلاق، فروتن و بسیار اهل مطالعه و تفکر بود. جامی در زمینه‌های گوناگونی از جمله شعر، نثر، عرفان و موسیقی تبحر داشت و آثار ارزشمندی از خود به جای گذاشت. از معروفترین کتاب‌های او می‌توان به “بهارستان”، “هفت اورنگ” و “نفحات الانس” اشاره کرد.

مولانا جامی با بسیاری از اندیشمندان و حاکمان زمان خود ارتباط داشت و مورد احترام همگان بود. او سرانجام در سال ۸۹۸ هجری در شهر هرات چشم از جهان فروبست و همانجا به خاک سپرده شد. آموزه‌ها و نوشته‌های او همچنان پس از گذشت قرن‌ها، مورد توجه علاقه‌مندان ادب و عرفان پارسی قرار دارد.

زندگی نامه عبدالرحمن جامی

نورالدین عبدالرحمن بن احمد بن محمد در بیست و چهارم آبان سال ۷۹۳ متولد شد. این شاعر ایرانی، نام “جامی” را به عنوان تخلص خود برگزید. انتخاب این نام دو دلیل داشت: اول اینکه زادگاه او شهر جام بود، و دوم به خاطر علاقه و احترام زیادی که به شیخ احمد جام، که به ژنده پیل معروف است، داشت. از او با عنوان خاتم الشعرا یاد می‌شود و به عنوان یک شخصیت برجسته در شعر، عرفان، ادبیات و موسیقی در سده نهم قمری شناخته می‌شود.

زندگی نامه عبدالرحمن جامی

عبدالرحمن جامی که نسب پدری او به محمد بن حسن شیبانی، دانشمند نامدار قرن دوم هجری می‌رسد، دوران کودکی و تحصیلات ابتدایی خود را در منطقه خرگرد جام — که در آن زمان بخشی از هرات محسوب می‌شد— در کنار پدرش سپری کرد. حدود سیزده سالگی به همراه پدر راهی هرات شد و بیشتر عمر خود را در آن شهر گذراند؛ از همین رو به “جامی” معروف شد. او در آغاز شاعری، تخلص “دشتی” را برمی‌گزید.

مقدمات زبان و ادبیات فارسی و عربی را نزد پدر فراگرفت و سپس در مدرسه نظامیه هرات، که از مراکز علمی معتبر زمان خود بود، به تحصیل پرداخت. در آنجا علوم رایج آن روزگار از قبیل صرف و نحو، منطق، فلسفه، عرفان، ریاضیات، فقه، حدیث و تفسیر را به خوبی آموخت و از دانش استادانی مانند خواجه علی سمرقندی و محمد جاجرمی بهره برد. در همین دوره با تصوف آشنا شد و به این مکتب معنوی دل بست. او به جمع مریدان سعدالدین محمد کاشغری، از عرفای نقشبندیه، پیوست و به مرور در مسیر سلوک عرفانی چنان پیشرفت کرد که پس از درگذشت مرشدش، به عنوان خلیفه طریقت نقشبندیه برگزیده شد.

چند سال بعد، جامی راهی سمرقند شد. این شهر در زمان فرمانروایی الغ بیگ تیموری، میزبان دانشمندان و طالبان علم بود. استادان سمرقند نیز تحت تأثیر هوش و دانش او قرار گرفتند. جامی که از جوانی به سرودن شعر روی آورده و در این زمینه نامی به دست آورده بود، با رسیدن به مقام ارشاد و سرودن اشعار عارفانه، نزد اهل دانش و عرفان محبوبیت فراوانی پیدا کرد.

او به خاطر برخورد متواضع و خوش‌رویی شناخته می‌شد و با اینکه زندگی بسیار ساده‌ای داشت و هرگز از قدرتمندان تمجید نمی‌کرد، پادشاهان و امیران زمان به او ارادت می‌ورزیدند و خود را مرید او می‌دانستند. جانشینان الغ بیگ، به ویژه سلطان حسین بایقرا و وزیرش علیشیر نوایی، تا پایان عمر برای او احترام زیادی قائل بودند. همچنین پادشاهانی مانند اوزون حسن آق قویونلو، سلطان محمد فاتح عثمانی و ملک الاشراف حاکم مصر از جمله ارادتمندان او به شمار می‌رفتند.

عبدالرحمن جامی در ۲۷ آبان سال ۸۷۱ هجری در سن ۸۱ سالگی در هرات درگذشت. آرامگاه او در شمال غربی شهر هرات واقع شده است.

اعتقادات مذهبی عبدالرحمن جامی 

بر اساس روش فکری نقشبندیه و با توجه به پیشینه و آثار عبدالرحمن جامی، او پیرو مذهب حنفی و از اهل سنت به شمار می‌رود. اما از آنجا که همه اهل سنت، عشق و ارادتی به خاندان پیامبر اسلام (ص) دارند و جامی نیز در این زمینه شعرهایی سروده، برخی او را شیعه پنداشته‌اند. تعدادی هم گرایش او را به باورهای اشاعره و فقهای شافعی دانسته‌اند.

در کتاب شواهد النبوة، جامی ابتدا احادیثی درباره پیامبر اسلام نقل کرده و آنها را ترجمه نموده، سپس از خلفای راشدین یاد کرده و پس از آن به بیان فضایل و ویژگی‌های دوازده امام پرداخته و درباره هر یک از آنان سخن گفته است. در ادامه نیز به زندگی و احوال یاران پیامبر (ص) پرداخته است.

آثار عبدالرحمن جامی

آثار بسیار زیادی از جامی، هم به زبان فارسی و هم به زبان عربی، برای ما به یادگار مانده‌است. این نوشته‌ها هم شامل شعر هستند و هم نثر.

آثار منظوم:

عبدالرحمن جامی آثار شعری خود را در دو مجموعه بزرگ گردآوری کرده است. دیوان‌های او شامل سه بخش اصلی است که در آن قصیده، غزل، مقطع و رباعی جای دارد. او در سال‌های پایانی عمرش، با الهام از امیر خسرو دهلوی، دیوانش را به سه بخش زیر تقسیم کرد:

– فاتحة الشباب (دوران جوانی)
– واسطة العقد (میانه زندگی)
– خاتمة الحیاة (پایان عمر)

**دیوان قصاید و غزلیات:**
جامی این دیوان را در سال ۸۸۴ هجری مرتب کرد. قصیده‌های او بیشتر در زمینه توحید، ستایش پیامبر اسلام، یاران و خاندان پیامبر، و همچنین موضوعات عرفانی و اخلاقی سروده شده‌اند. برخی از این قصاید نیز در ستایش یا سوگ پادشاهان و دانشمندان روزگارش هستند. غزل‌های او معمولاً بیش از هفت بیت ندارند و درونمایه آن‌ها بیشتر عاشقانه یا عارفانه است.
همچنین از جامی، قطعه‌ها و رباعی‌هایی به جا مانده که یا مفاهیم عرفانی و رازهای صوفیانه در آن‌ها نهفته است، یا حاوی نکته‌های ظریف و عاشقانه‌اند.

**دیوان بی‌نقاط:**
در این دیوان، جامی از هیچ حرف نقطه‌داری استفاده نکرده است.

**هفت اورنگ:**
این کتاب شامل هفت مثنوی است. جامی در سرودن این اثر از شاعران پیشین به ویژه نظامی گنجوی تأثیر پذیرفته است.
مثنوی‌های هفت اورنگ عبارتند از:

۱. **سلسلة الذهب** (زنجیره طلا):
این اثر در سال ۸۸۷ و به سبک حدیقةالحقیقه سنایی سروده شده است. در آن از شریعت، طریقت، عشق و نبوت از نگاه عرفانی سخن گفته شده. وزن شعر: فعلاتن مفاعلن فعلن.

۲. **سلامان و آبسال**:
این مثنوی به نام سلطان یعقوب ترکمان آق قویونلو است و در سال ۸۸۵ نوشته شده. داستان سلامان و آبسال پیش از این در کتاب‌های ابن‌طفیل و خواجه نصیرالدین توسی آمده بود و جامی آن را به شعر فارسی درآورد. وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن.

۳. **تحفة الاحرار** (هدیه آزادگان):
نخستین مثنوی آموزشی جامی است که به شیوه مخزنالاسرار نظامی سروده شده. در آن مطالبی درباره آفرینش، اسلام، نماز، زکات، حج، عزلت، تصوف، عشق و شاعری آمده است. در پایان این کتاب، جامی پندی به فرزندش ضیاءالدین یوسف نوشته و از جوانی خود یاد کرده است. وزن: مفتعلن مفتعلن فاعلن.

۴. **سبحةالابرار** (تسبیح نیکان):
این مثنوی نیز آموزشی است و در سال ۸۸۷ سروده شده. در آن تعالیم اخلاقی و عرفانی درباره توبه، زهد، فقر، صبر، شکر، ترس از خدا، امید، توکل، رضا و عشق بیان شده است. وزن: فعلاتن فعلاتن فعلن. این وزن در شعر فارسی کم‌کاربرد است و شاید این کتاب تنها اثر با چنین وزنی باشد.

۵. **یوسف و زلیخا**:
این داستان عاشقانه به سبک خسرو و شیرین نظامی و ویس و رامین فخرالدین گرگانی سروده شده. کتاب با یاد پیامبر و بیان داستان معراج و ستایش سلطان حسین بایقرا آغاز می‌شود. جامی در این اثر از سوره یوسف در قرآن و نیز روایت‌های تورات استفاده کرده است. تاریخ پایان آن سال ۸۸۸ هجری است. وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن.

۶. **لیلی و مجنون**:
این مثنوی عاشقانه، داستان لیلی و مجنون را روایت می‌کند و بسیار به اثر نظامی در این زمینه نزدیک است. وزن آن نیز مانند لیلی و مجنون نظامی و امیرخسرو دهلوی است: مفعول مفاعلن فعولن.

۷. **خردنامه اسکندری**:
مثنوی آموزشی در زمینه حکمت و اخلاق است که در آن از فیلسوفان یونان مانند سقراط، افلاطون، ارسطو، بقراط، فیثاغورث و اسکندر یاد شده. این کتاب به وزن شاهنامه فردوسی و به سبک اسکندرنامه نظامی نوشته شده است.

آثار نثر

کتاب بهارستان که با نام‌های دیگری مانند روضة الاخیار و تحفة الابرار نیز شناخته می‌شود، یک نوشتهٔ منثور است؛ یعنی به زبان معمولی و غیرشعری نوشته شده، اما در میان آن اشعار و قطعات شعری هم دیده می‌شود. بخش‌هایی از این کتاب با الهام از گلستان سعدی پدید آمده است.

کتاب شواهد النبوه اثری است که برای اثبات پیامبری حضرت محمد (ص)، پیامبر اسلام، نوشته شده است. در این کتاب، با استفاده از روایت‌ها و دلیل‌های نقل‌شده، حقانیت پیامبر اسلام نشان داده می‌شود. نویسنده با ترتیب تاریخی، از دوران پیش از تولد تا پس از وفات پیامبر، نشانه‌های نبوت را دسته‌بندی کرده و سپس برخی از معجزات ایشان را بیان نموده است. در بخش دیگری از کتاب، عبدالرحمن جامی با اشاره به زندگی و ویژگی‌های برجسته خلفای راشدین و ذکر کرامات آنان و اهل بیت پیامبر، به شرح حال یاران و نزدیکان پیامبر می‌پردازد.

نفحات الأنس من حضرات القدس کتابی است به نثر فارسی از عبدالرحمان جامی که در آن زندگی عارفان و صوفیان مسلمان، از سده‌های اولیه تا زمان خود نویسنده، شرح داده شده است. این کتاب در واقع بازنویسی اثر خواجه عبدالله انصاری با نام طبقات الصوفیه است. جامی این کتاب را به پیشنهاد امیر علیشیر نوایی تألیف کرد و کار نوشتن آن در سال ۸۸۳ هجری به پایان رسید.

اشعار جامی 

سخن، آغازگر کتاب عشق است
سخن، جوانه‌ی تازه‌ی باغ عشق است

برای خرد، کاری جز گفتن نیست
و برای جهان، یادگاری جز سخن باقی نمانده

سخن، جان را به قلم دمید
و قلم، نقش زندگی را بر صفحه‌ی هستی کشید

وقتی جوهر قلم جاری شد،
چشمه‌ی بخشش از آن فوران کرد

همه‌ی زیبایی‌های جهان، در بالا و پایین،
از جوشش‌های همین چشمه پدید آمده‌اند

گاه لب را خنده می‌آراید
و گاه از چشم، اشک غم می‌بارد

از او لب‌های غمگین می‌خندند
و از او لب‌های شادمان می‌گریند

پیرم را با این کار سرگرم کردم
و اکنون با پخش کردنش، کار خود را آغاز می‌کنم

رازهای پنهان دل را بیرون می‌دهم
جهان را می‌خندانم و می‌گریانم

دوره‌ی شیرین و خسرو به پایان رسیده
من با شیرینی خود، خسروی تازه را نشان می‌دهم

داستان لیلی و مجنون سرآمد
اکنون سرودی دیگر خواهم سرود

طبع طوطی‌ای خود را به شکرستان می‌برم
با زیبایی یوسف و عشق زلیخا

خداوند داستان‌ها را «احسن» خواند
من نیز به بهترین شیوه از آن سخن خواهم گفت

وقتی گواه آن وحی آسمانی باشد،
دیگر دروغ را راهی نخواهد بود

دل از ناراستی خشنود نمی‌شود،
هرچند آن را به راستی شبیه کنی

هیچ معشوقی مانند یوسف نبوده
زیبایی‌اش از همه نیکوتر بوده

در میان خوبان، کسی را همانند او نمی‌دانند
و از همان آغاز، او را یوسف ثانی می‌خوانند

در میان عاشقان، کسی چون زلیخا نبود
در عشق، او از همه برتر بود

از کودکی تا پیری عشق ورزید
در شاهی و امیری نیز عشق ورزید

و پس از پیری و ناتوانی،
باز عهد جوانی برایش تازه شد

جز راه وفاداری به عشق نپیمود
بر همان راه زاده شد، زیست و از دنیا رفت

امید دارم که اگر ناگهان، بزرگواری
حرفی از این «محبت‌نامه» بخواند،

اگر در گوشه و کنار آن خطایی ببیند،
بر من باری گذار نکند

به اندازه‌ی توانش در اصلاح آن بکوشد،
و اگر نتوانست، آن را بپوشاند.

جام گفتگو را بسته کن و زبان را نگه دار!
چه سودی از این کار برده‌ای که این همه زیان دیده‌ای؟
به گوشه گلیم خود بازگرد و در آنجا آرام بگیر!
دست به کار شو و توشه زندگی خود را فراهم کن!
دل خود را به جاودانگی و بقا مشغول کن!
جان خود را زیر پای احمد (ص) فدا کن!
خداوند او را با فیض قرآن پرورش داد
و به همین دلیل لقب “امی” به او بخشید
او لوح تعلیم را نزد خود نگرفته بود
اما از تمام اسرار آن آگاهی داشت
قلم و لوح در دست او بود
پس چرا از قلم دیگران بهره می‌جست؟
او دفتر گناهان را پاک کرده بود
اگر ورق سیاهی نداشت، چه باک؟
خط او مایه آرامش دل و جان است
اگر خطی را نخواند، چه اشکالی دارد؟
جان او دریای خروشان علم و یقین است
این است حقیقت بی‌تردید او!
“قم فانذر” اشاره به قامت بلند اوست
“فاستقم” بیانگر استواری و پایداری اوست
جعبه تیر دشمنان، کف دست اوست
و چشم تنگ سیاه دلان، هدف اوست
چگونه می‌توان خلق کسی را توصیف کرد که خود قرآن است؟
وصف کردن او برای مردم چه امکان دارد؟
پس من به ناتوانی و کوتاهی خود اعتراف می‌کنم
و از دور، درودی می‌فرستم به سوی او

پیشنهادی: همه چیز درباره زندگی نامه نظامی گنجوی
منبع: ویکی پدیا

اینجا می تونی سوالاتت رو بپرسی یا نظرت رو با ما در میون بگذاری:

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *