فرود یک فضاپیما بر روی کره ماه، یکی از شگفتانگیزترین دستاوردهای انسان است. این کار مانند آن است که یک پرنده از زمین بلند شود و پس از سفری طولانی و پرمخاطره، با دقت بسیار روی شاخهای نازک در دوردستها بنشیند.
فضاپیما ابتدا زمین را ترک میکند و به سفر خود در فضای تاریک و بیکران آغاز میکند. پس از طی کردن مسافتی بسیار طولانی، سرانجام به جاذبه ماه میرسد. در این مرحله، سرعت آن باید به دقت کنترل شود تا بتواند به آرامی و با ایمنی کامل روی سطح ماه فرود آید.
لحظه فرود، حساسترین بخش ماموریت است. فضاپیما مانند کسی که با احتیاط از یک نردبان بالا میرود، به آرامی خود را به سطح ماه نزدیک میکند. موتورهای آن روشن میمانند تا سرعتش را کم کند و در نهایت، با تماسی آرام، چرخهایش روی خاک نرم و خاکستری ماه مینشیند.
با پایان این سفر پرماجرا، فضانوردان میتوانند از فضاپیما خارج شوند و بر سطح قمر زمین گام بگذارند. آنها در آنجا به کاوش و تحقیق میپردازند و رازهای پنهان ماه را برای ما آشکار میکنند. این موفقیت، تنها یک پایان نیست، بلکه آغاز راهی تازه برای کشف ناشناختههای جهان پهناور است.

وقتی همه کارها انجام شد، سوار فضاپیما شدیم تا به فضا برویم و ماه درخشان را از نزدیک ببینیم. بعد از خداحافظی با دوستانمان در زمین، در فضاپیما را بستیم. ما چهار نفر بودیم. کمربندها را بستیم و خودمان را محکم نگه داشتیم. فضاپیما با سرعت خیلی زیاد از زمین بلند شد و مستقیم به سوی آسمان رفت.
آن لحظه نمیدانستیم چشمهایمان را ببندیم یا باز کنیم. حتی اگر باز هم میکردیم، سرعت فضاپیما آنقدر زیاد بود که چیزی از پشت پنجره دیده نمیشد! صدای جیغ و شادی ما همه جای فضاپیما را پر کرده بود. هم با شنیدن صداهای خودمان میخندیدیم، هم سعی میکردیم کمتر بترسیم!
چون این اولین سفر ما به فضا بود و نمیدانستیم چه چیزهایی در انتظارمان است. هدف ما یک سفر پژوهشی به کره ماه بود. نمیدانیم چقدر گذشت که کمکم سرعت فضاپیما کمتر شد. بعد از طی کردن مسیری طولانی، بالاخره در ایستگاه فضایی خودمان فرود آمدیم.
از پشت پنجره فضاپیما که نگاه کردیم، آسمان از همیشه زیباتر بود. در فضاپیما را باز کردیم و در حالی که در فضا شناور بودیم، خودمان و فضاپیمایمان را روی ماه دیدیم. این بار قیافهمان خیلی بامزهتر شده بود. میتوانستیم پاهایمان را بالا ببریم بدون اینکه بیفتیم. خلاصه قبل از شروع کارهای علمی، چند دقیقهای بازی کردیم!
تا حالا ماه را اینقدر روشن و نزدیک ندیده بودیم! اصلاً آن ماهی که از زمین میدیدیم، خیلی با اینجا فرق داشت! شبها از زمین ماه را گرد یا هلالی نقرهای میدیدیم که مثل خورشید میدرخشید. اما حالا که روی همین ماه بودیم، همهجایش پر از گودال و برآمدگی بود! فضاپیمای ما هم روی یکی از همین ناهمواریها نشسته بود.
شهابسنگها با رد شدنشان، شیشه فضاپیما را براق میکردند. با لباس سفید فضانوردی، شکل خندهداری پیدا کرده بودیم. گاهی چیزهایی اطرافمان میچرخیدند، اما هیچچیز پایین نمیافتاد، چون در فضا نیروی جاذبه وجود ندارد. همه چیز در هوا شناور بود.
چند روزی در فضا ماندیم و بعد دوباره سوار فضاپیما شدیم و به سمت زمین برگشتیم. شاید بهترین سفر، همین سفر به فضا و دیدن ماه از نزدیک باشد. این بود انشای من 🙂
پیشنهادی: انشا در مورد آدم فضایی
انشا فضاپیما روی ماه _اختصاصی_ مدیر تولز