انشا در مورد ذات انسان

پربازدیدترین این هفته:

دیگران در حال خواندن این صفحات هستند:

اشتراک گذاری این مطلب:

فهرست مطالب:

هر انسانی که به دنیا می‌آید، مانند یک صفحه سفید و پاک است. در درون همه ما استعدادهای خوب و زیبایی قرار داده شده است؛ مثل مهربانی، صداقت و عشق به دانستن. این گوهرهای درونی، سرمایه‌های اولیه زندگی هر فرد هستند.

اما انسان تنها با این استعدادها به دنیا نمی‌آید؛ به او عقل و اراده نیز داده شده است. این دو ویژگی، ابزارهای قدرتمندی هستند که به ما کمک می‌کنند راه درست را از نادرست تشخیص دهیم و برای رشد خود تلاش کنیم. ما با انتخاب‌های خودمان هست که می‌توانیم این استعدادهای درونی را پرورش دهیم یا آنها را نادیده بگیریم.

محیط اطراف، خانواده، دوستان و جامعه نیز مانند یک باغبان بر این درخت وجود انسان اثر می‌گذارند. آنها می‌توانند به رشد و شکوفایی ما کمک کنند یا مانعی برای پیشرفتمان باشند. اما در نهایت، این خود ما هستیم که با تصمیم‌هایمان مسیر زندگیمان را مشخص می‌کنیم.

در حقیقت، انسان ترکیبی از فطرت پاک، توانایی انتخاب و تاثیرپذیری از محیط است. ما با خوبی‌ها به دنیا می‌آییم، اما با انتخاب‌های خود در طول زندگی است که هویت واقعی‌مان ساخته می‌شود. این تواناییِ ساختن خود، همان چیزی است که انسان را موجودی ویژه و قابل احترام می‌سازد.

انشا در مورد ذات انسان

انسان از درون خود سرچشمه می‌گیرد. گویی جهانی است کوچک، پر از راز و رمز. ذات آدمی، آن جوهرهٔ نادیدنی است که رفتار و کردار او را شکل می‌دهد. این گوهر درونی، گاه همچون چشمه‌ای زلال، مهربانی و نیکویی جاری می‌سازد و گاه چون کوهی استوار، در برابر سختی‌ها پایداری می‌کند. شناخت این ذات، سفری است به ژرفای وجود، که هرکس باید خود، راهنمای آن باشد.

موضوع انشا ذات انسان

انسان در درون خود چیزی شبیه به یک بذر دارد که در اعماق خاک پنهان است. هر بذری که در زمین کاشته می‌شود، با کمک آب و نور آفتاب، ریشه می‌دواند و به درختی تبدیل می‌شود که میوه‌های شیرین می‌دهد. درون انسان نیز چنین است؛ اگر با محبت و راستگویی پرورش یابد، انسانی نیکو خواهد شد و اگر با خشمت و ناپاکی همراه شود، به درختی خاردار و پر از میوه‌های تلخ مبدل می‌گردد.

هنگامی که به اطرافیانم می‌نگرم، می‌بینم هر کسی ویژگی‌های درونی متفاوتی دارد. برخی همیشه شادند و با دیگران با محبت رفتار می‌کنند. آن‌ها همانند گل‌هایی هستند که عطر دلنشینی دارند و همه دوست دارند در کنارشان باشند. اما بعضی افراد همیشه خشمگین‌اند و با اطرافیان خود با بی‌احترامی برخورد می‌کنند. این افراد مانند بوته‌های خاردار هستند که اگر به آن‌ها نزدیک شویم، به ما آسیب می‌رسانند. به باور من، شخصیت هر فرد از زمان کودکی شکل می‌گیرد و این بستگی به خانواده و محیط دارد که چگونه از آن مراقبت کنند.

یک روز مادرم به من گفت: ما مانند باغبانانی هستیم که از بذرهای درون خود مراقبت می‌کنیم. اگر بخواهیم درختی پربار و زیبا داشته باشیم، باید به آن عشق بورزیم، از گزند آفت‌ها در امانش داریم و همیشه به آن آب و توجه برسانیم. سخن مادرم به من آموخت که باید با دیگران مهربان باشم، راستگو باشم و به هیچ‌کس آسیب نرسانم. زیرا این رفتارها باعث می‌شوند وجود من مانند درختی سالم و قوی رشد کند و همه از همنشینی با من شاد شوند.

گاهی پیش می‌آید که مردم در زندگی با دشواری‌هایی روبرو می‌شوند که ممکن است بر شخصیت آن‌ها اثر بگذارد. روزی دوستم از دست من رنجیده شد و دیگر با من سخن نگفت. من بسیار ناراحت شدم و گمان کردم که شخصیت او دچار تغییر شده است. اما وقتی به سخنان پدرم گوش دادم، دریافتم که او فقط دلخور است و نیاز دارد تا با او گفتگو کنم و پوزش بخواهم. وقتی این کار را انجام دادم، دوباره رابطه‌مان بهبود یافت و فهمیدم که سرشت انسان مانند بذری است که می‌تواند دوباره جوانه بزند و رشد کند، حتی اگر برای مدتی در سکون مانده باشد.

به نظر من، هر فردی باید به درون خود توجه کند و ببیند که آیا به سمت درختی زیبا در حرکت است یا نه. اگر متوجه شدیم که خارهای خشم و بدخویی در حال رشد در وجودمان هستند، باید به سرعت آن‌ها را از بین ببریم و به جای آن‌ها بذرهای محبت و نیکویی بکاریم. این‌گونه هم خود و هم اطرافیانمان را شاد می‌کنیم و درخت وجود خود را به زیباترین شکل پرورش می‌دهیم.

انشا ادبی در مورد انسانیت
انشا اختصاصی _ نویسنده: حدیثه قاسمی

اینجا می تونی سوالاتت رو بپرسی یا نظرت رو با ما در میون بگذاری:

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *