دروغ، مثل یک بیماری است که آرام آرام روح انسان را بیمار میکند. وقتی کسی دروغ میگوید، در واقع به خودش و دیگران آسیب میزند. دروغ گفتن شاید در ابتدا آسان به نظر برسد، اما عواقب آن هم برای دروغگو و هم برای کسانی که فریب میخورند، بسیار سنگین است.
دروغ مانند دامی است که فرد دروغگو خودش در آن گرفتار میشود. او مجبور میشود برای پنهان کردن یک دروغ، دروغهای بیشتری بگوید و این چرخه، روز به روز بدتر میشود. در نهایت، اعتماد دیگران را از دست میدهد و احترامشان را نسبت به خود کم میکند.
راستگویی، حتی اگر سخت باشد، باعث آرامش دل و آبروی انسان میشود. کسی که راست میگوید، نیازی به به یاد آوردن دروغهایش ندارد و همیشه با افتخار و سربلندی زندگی میکند. مردم به چنین فردی اعتماد میکنند و او را دوست دارند.
پس بهتر است همیشه راستگو باشیم و بدانیم که دروغ، هر چقدر هم کوچک، میتواند پیامدهای بدی داشته باشد. صداقت، کلید اعتماد و محبت بین انسانهاست.
در این نوشته، یک متن ادبی و اجتماعی دربارهٔ موضوع «دروغ» آماده کردهایم. امیدواریم این مطلب برای شما مفید باشد. با ما همراه باشید.
انشا دروغ و دروغگویی
وای… اگر دروغ نبود، دنیا چقدر زیباتر میشد. دنیا پر میشد از محبت، رفاقت، شادمانی و انصاف.
اگر دروغ نبود، جمال خاشقچی امروز زنده بود.
اگر دروغ نبود، در سوریه، عراق، یمن و… جنگی در نمیگرفت.
اگر دروغ نبود، امروز از انرژی هستهای بهره میبردیم.
اگر دروغ نبود، امروز تحریم نبودیم.
اگر دروغ نبود، بیتالمال را کسی خرج شخصی نمیکرد.
اگر دروغ نبود، کسی قبل از انتخابات وعدههای فریبنده نمیداد.
اگر دروغ نبود، یک پیرزن با تشتی طلا در خیابان راه میرفت و هیچکس جرات نزدیک شدن به او را نداشت.
اگر دروغ نبود، تلویزیون چیپس و پفک تبلیغ نمیکرد.
اگر دروغ نبود، مادرم مجبور نبود دویست هزار تومان برای کرم حلزون بدهد تا شاید جوانتر به نظر برسد… اما…
اگر دروغ نبود، هیچ معلمی دانشآموزی را به خاطر نیاوردن دفتر یا انجام ندادن مشق تنبیه نمیکرد.
یا حتی ناظم مدرسه به خاطر غیبت، پدر و مادرمان را احضار نمیکرد.
اگر دروغ نبود، هیچ زنی مخفیانه گوشی همسرش را چک نمیکرد.
اگر دروغ نبود، دزدی نبود؛
خیانت نبود؛
غیبت و بدگویی نبود؛
زیرآبزنی نبود.
اگر دروغ نبود، خیلی از بدیها وجود نداشتند.
اما راستش را بخواهید؛
ای کاش نبود.
ای کاش این کلید همه بدیها نبود.
آنوقت، آیا بنسلمان جرات میکرد جمال خاشقچی را تکهتکه کند و اسید بریزد و در چاه بیندازد؟ چون اگر از او میپرسیدند “آیا تو این کار را کردی؟” و او راستش را میگفت، رسوایش میکردند و به همین خاطر، از ترس، حتی به خاشقچی نزدیک هم نمیشد. ما هم مجبور نبودیم هر روز با روشن کردن تلویزیون، خبر ناپدید شدن او را بشنویم.
اگر دروغ نبود، آمریکا و کشورهای غربی راستش را میگفتند که برای منافع خودشان در سوریه، عراق و یمن جنگ به پا کردند. در آن صورت مردم دنیا آنها را رسوا میکردند و آنها از ترس این رسوایی، دیگر در این کشورها جنگ راه نمیانداختند.
اگر راستگویی جای دروغ را میگرفت، آنوقت به انرژی هستهای ما — که سرمایهای ارزشمند برای آیندگان است و برای تولید برق، سوخت، دارو و… به آن نیاز داریم — بهانه نمیآوردند و روی آن سیمان نمیریختند و حتی یک قطره آب هم رویش نمیپاشیدند!
اگر راستگویی بود، کسی که مسئول بیتالمال است، پول مردم را خرج خویشاوندانش نمیکرد و بعد دروغ نمیگفت که در فلان پروژه عمومی خرج شده است.
اگر راستگویی بود، هیچکس جرات دزدی نمیکرد، چون اگر از او میپرسیدند “آیا طلای این پیرزن را تو دزدیدی؟” مجبور بود بگوید “بله” و سپس به سزای کارش میرسید.
اگر راستگویی بود، وقتی به معلممان میگفتم دفترم در خانه عمهام جا مانده، سرزنشم نمیکرد و میدانست که راست میگویم.
یا وقتی در مدرسه غایب بودم، ناظم مجبورم نمیکرد که برای توجیه غیبتم، پدر و مادرم بیایند و بگویند “آنفولانزای خوکی گرفته بود” — نه این که بفهمد با دوستم رفته بودم خوشگذرانی.
خلاصه که، برای اینکه زیاد حرف نزده باشم، هر بدی که ببینید، در نهایت به دروغ ختم میشود.
اگر انسان بداند که کار بدی را میخواهد در خفا انجام دهد، اما با خود فکر کند که “اگر از من بپرسند آیا این کار را کردهام و من راستش را بگویم، چه رسوایی بزرگی میشود!” — آنوقت اصلًا سراغ آن کار نمیرود.
ای کاش میشد کاری کرد که هیچکس دروغ نگوید. آنوقت آدمها قابل اعتمادتر میشدند و دنیا جای قشنگتری بود.
پیشنهاد: بیشتر دربارهٔ دروغ گفتن و پیامدهای آن بدانید!
انشا دروغ – اختصاصی مدیرتولز
