انشا در مورد درختی که پا در هواست

پربازدیدترین این هفته:

دیگران در حال خواندن این صفحات هستند:

اشتراک گذاری این مطلب:

فهرست مطالب:

در میان دشت سبز و پهناور، درختی عجیب و خارق‌العاده ریشه دوانده بود. اما ریشه‌های این درخت، مانند همه درختان دیگر، در خاک پنهان نبودند. این درخت شگفت‌انگیز، ریشه‌هایی بلند و محکم داشت که در هوای آزاد آویزان بودند و شاخه‌های پرشمارش، با شکوه تمام، در دل زمین فرورفته بودند.

این درخت وارونه، گویی جهان را از نگاهی دیگر می‌دید. ریشه‌هایش که باید در تاریکی خاک می‌ماندند، اکنون در روشنای آفتاب و زیر آسمان آبی قد برافراشته بودند و با هر نسیمی به نرمی تکان می‌خوردند. پرندگان به جای شاخه، بر روی ریشه‌های استوار آن لانه می‌ساختند و آواز می‌خواندند. شاخه‌هایش که در خاک بودند، مانند پنجره‌هایی به دنیای زیرین، با آرامش در اعماق زمین استراحت می‌کردند و به آن جا آرامش می‌بخشیدند.

این درخت به همه می‌آموخت که گاهی باید وارونه به جهان نگاه کرد. شاید زیبایی حقیقی در جایی باشد که دیگران آن را نمی‌بینند و شاید ریشه‌های استوار ما، نیاز به هوای تازه و فضایی برای تنفس دارند. این درخت، نماد امید و شجاعت بود؛ نشان می‌داد که حتی اگر برخلاف جریان آب شنا کنی، می‌توانی سرسبز و باشکوه باقی بمانی.

انشا درختی که پا در هواست

در این نوشته ادبی و خیال‌انگیز، به سراغ درخت عجیبی رفته‌ایم که ریشه در آسمان دارد. این متن به طور ویژه توسط تیم مدیر تولز آماده شده است. امیدواریم از خواندن آن لذت ببرید.

انشا درختی که پا در هواست

درخت شاهد زندگی پرجنب و جوش حیوانات بود. جنگل پر از سر و صدا و فعالیت بود؛ پرندگان در آسمان آبی در حال پرواز بودند، سنجاب‌ها از این شاخه به آن شاخه می‌پریدند، خرگوش‌ها به اطراف می‌جهیدند، اسب‌ها به دنبال هم می‌دویدند و باد، یال‌هایشان را تکان می‌داد. گوزن‌ها در میان سبزه‌زارها می‌چریدند و با هم بازی می‌کردند و به یکدیگر شاخ می‌زدند، بچه شیرها با شادی روی هم می‌پریدند و زندگی را با بازی و شادمانی می‌گذراندند. مورچه‌ها نیز در حال حمل غذا روی زمین راه می‌رفتند. همه در حرکت و فعالیت بودند، به جز درخت که ریشه‌هایش در خاک گیر کرده بود.

او با نگاه حسرت‌باری به همه حیوانات جنگل نگاه می‌کرد و آه می‌کشید و با خود می‌گفت: از وقتی به دنیا آمده‌ام، همین‌جا بوده‌ام و نتوانسته‌ام تکان بخورم. ای کاش من هم می‌توانستم مانند این حیوانات روی زمین حرکت کنم و همه جای دنیا را ببینم و سفر کنم…
بخوانید: انشا در مورد جنگل سبز

درخت هر روز غمگین بود و به این فکر می‌کرد که چطور می‌تواند ریشه‌هایش را از زمین بیرون بکشد و مانند حیوانات آزادانه حرکت کند.

در همین افکار بود که ناگهان فیل بزرگی نزدیک شد تا از برگ‌هایش بخورد. همین که فیل به او نزدیک شد، درخت گفت: فقط در یک شرط اجازه می‌دهم از برگ‌هایم بخوری؛ اینکه مرا از خاک بیرون بکشی و با خودت به دشت ببری تا بتوانم همه جا را ببینم. من جز اینجا، جای دیگری را ندیده‌ام و دلم می‌خواهد از اینجا بیرون بروم و دنیا را تماشا کنم.

فیل با تعجب پرسید: تو را از خاک بیرون بکشم؟! اما تو یک درختی و باید در خاک بمانی. اگر از خاک بیرون بیایی، ریشه‌هایت خشک می‌شود. تو حیوان نیستی که بتوانی راه بروی.

درخت گفت: من هیچ بهانه‌ای را قبول ندارم. تو باید این کار را بکنی و مرا به دشت ببری.

درخت پافشاری می‌کرد و فیل مخالفت، تا اینکه در نهایت فیل قبول کرد. به درخت گفت: آماده باش، می‌خواهم تو را از زمین بیرون بکشم.

او خرطومش را دور تنه درخت حلقه کرد و با نیروی زیاد، درخت را از ریشه بیرون کشید و بلند کرد و با خود به سوی دشت برد.

همه حیوانات با نگاه متعجب به درخت نگاه می‌کردند و می‌گفتند: وای! درخت پا در هواست…

درخت با خوشحالی فریاد می‌زد: من هم می‌توانم حرکت کنم…

ناگهان حال درخت بد شد. سرش گیج می‌رفت و احساس خشکی و ضعف کرد. به فیل گفت: حالم بسیار بد است. فیل با نگرانی گفت: این به خاطر آن است که ریشه‌هایت در معرض هوا قرار گرفته‌اند. اگر زودتر به خاک بازنگردی، خشک می‌شوی.

پیشنهادی: انشا درباره خاطرات یک درخت کهنسال

درخت گفت: نه، من دیگر نمی‌خواهم در زمین اسیر باشم.

فیل به فکر فرو رفت و ناگهان گفت: من یک فکر دارم. اجازه بده فعلاً تو را دوباره در خاک بکارم و فردا کاری می‌کنم که همیشه بتوانی حرکت کنی.

درخت قبول کرد.

فیل، درخت را در خاک کاشت و از او خداحافظی کرد.

روز بعد، فیل نزد درخت آمد در حالی که یک گاری با خود آورده بود. درخت با تعجب پرسید: این چیست؟

فیل با خنده گفت: این پاهای جدید توست! سپس مقداری خاک در گاری ریخت و درخت را از زمین بیرون آورد و درون گاری کاشت. بعد، گاری را به سمت دشت هل داد. به این ترتیب، درخت می‌توانست حرکت کند و حالش هم بد نمی‌شد. او تنها درختی بود که با پاهایی در هوا، می‌توانست به هر جا برود.

 
انشا درختی که پا در هواست _ اختصاصی _ نویسنده مدیر تولز _ پایه نهم

اینجا می تونی سوالاتت رو بپرسی یا نظرت رو با ما در میون بگذاری:

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *