ثروت و فقر، دو واژهای که همیشه در زندگی انسانها حضور دارند. گاهی زندگی ما شبیه به فرد ثروتمندی است که در ناز و نعمت به سر میبرد و گاهی شبیه به فرد نیازمندی میشویم که آرزوهای کوچکش را در دل نگه میدارد.
ثروتمند کسی است که داراییهای مادی بسیاری دارد؛ خانهای بزرگ، ماشینی لوکس و زندگیای پرزرق و برق. اما آیا فقط این چیزها نشاندهنده ثروت است؟ گاهی کسی که ثروت زیادی دارد، در عین حال فقیرترین فرد است؛ چون دلش از مهر و محبت خالی است.
در مقابل، فرد فقیر کسی است که ممکن است از نظر مالی کمدارتر باشد، اما قلبش سرشار از عزت و قناعت است. او با کمترین چیزها هم خوشحال میشود و برای نعمتهای کوچک خداوند شکرگزار است. فقر هرگز باعث نمیشود که او کرامت انسانیاش را فراموش کند.
ثروت واقعی فقط پول و اموال نیست. ثروت واقعی یعنی سلامتی، آرامش، خانواده دوستداشتنی و دلهای پر از مهر. کسی که این نعمتها را دارد، حتی اگر پول زیادی نداشته باشد، باز هم ثروتمند است.
پس بیاییم به جای نگاه کردن به داراییهای دیگران، به داشتههای خودمان توجه کنیم. بیاییم ثروت را در چیزهایی ببینیم که با پول نمیشود خرید؛ مثل محبت، صداقت و انسانیت.

ثروت و فقر، دو واژهای که همیشه در زندگی انسانها حضور دارند. گاهی زندگی، لبخند میزند و نعمتهایش را پیش پای آدمی میگذارد و گاهی نیز چهرهای جدی و سخت به خود میگیرد. این دو حالتی است که هر کسی ممکن است در طول عمر خود آن را تجربه کند.
اما آیا ثروت واقعی فقط در مال و دارایی است؟ یا فقر تنها به نداشتن پول گفته میشود؟ گاهی فردی ثروتمند است، اما دلش تهی از آرامش است. گاهی نیز کسی دارایی چندانی ندارد، اما قلبش سرشار از عشق و قناعت است.
ثروت میتواند وسیلهای برای رسیدن به آرزوها و کمک به دیگران باشد، اگر درست از آن استفاده شود. فقر نیز اگر صبر و تلاش به همراه داشته باشد، میتواند زمینهساز رشد و پختگی انسان شود.
در نهایت، آنچه مهم است این است که بدانیم زندگی، ترکیبی از روزهای آسان و سخت است و ارزش واقعی انسان به داراییهای مادی او نیست، بلکه به اندیشه، اخلاق و رفتارش بستگی دارد.
انشا توصیف فقر و ثروت
بیشتر مردم فکر می کنند ثروت یعنی پول زیاد، چیزی که آدم را خوشبخت و بینیاز میکند. کسی که پولدار است، توجه همه را جلب میکند. همه به ماشین گرانقیمتش، خانه بزرگش، لباسها و کفشهای مارکدارش که قیمت هر کدامش ممکن است به اندازه دارایی یک خانواده معمولی باشد، خیره میشوند و گاهی از دیدن این همه دارایی، حسرت میخورند.
اینها را میگویند ثروتهای مادی. اما فقر چیست؟ در نگاه بیشتر آدمها، فقر یعنی محروم بودن از همان چیزهایی که ثروتمندان دارند؛ نداشتن خانه مجلل، نرفتن به رستورانهای لوکس و سفرهای خارجی، و به طور کلی، کمبود پول برای رسیدن به خواستهها.
بله، اینها همه نشانههای فقر مادی هستند. فقری که جلوی پیشرفت در زندگی مادی را میگیرد. اما معنای واقعی ثروت و فقر، فقط به پول ختم نمیشود. انسان ثروتمند واقعی کسی است که سرمایه اصلیاش دانش و آگاهی باشد، دانشی که هم در این دنیا و هم در آخرت، باعث پیشرفت او میشود. چنین شخصی حتی اگر پول کمی هم داشته باشد، آنقدر فهم و دانش دارد که دیگران آرزو میکنند مانند او باشند.
در مقابل، انسان فقیر واقعی کسی است که از دانش بیبهره است، حتی اگر ثروتمندترین فرد روی زمین باشد. فقط افراد کمفکر به پولش غبطه میخورند، اما بیشتر مردم به خاطر نادانیاش، از او فاصله میگیرند.
انسان نادان که فقیر واقعی است، اگر پولدار باشد، تمام داراییاش را صرف خوشیهای زودگذر میکند، بدون اینکه چیزی یاد بگیرد. حرفهایش نشان از بیسوادی میدهد و همنشینی با او فقط وقت تلف کردن است. حالا اگر چنین فردی علاوه بر نداشتن دانش، پول هم نداشته باشد، بدبختترین انسان روی زمین است.
اما اگر انسان دانشمند که ثروتمند واقعی است، پول هم داشته باشد، دنیا را به جای بهتری تبدیل میکند! او با دانشش به نادانها آگاهی میبخشد و با پولش به نیازمندان کمک میکند.
از خدا بخواهیم که ثروتمندِ دانایی باشیم، نه فقیرِ نادان…
پایان انشا.
انشا فقر و ثروت _ اختصاصی _ نویسنده مدیر تولز
ثروت واقعی از نگاه حضرت علی علیه السلام
در کتاب کشکول بحرانی داستانی خواندنی نقل شده است: روزی گروه زیادی از مردم دور امام علی (ع) نشسته بودند. ناگهان مردی به مسجد آمد و در فرصتی مناسب پرسید: «ای علی! میخواهم بدانم که دانش برتر است یا ثروت؟» امام در پاسخ فرمودند: «دانش برتر است؛ چرا که دانش، میراث پیامبران است؛ اما ثروت، میراث فرعون، قارون، هامان و شداد است.» مرد با شنیدن این پاسخ، ساکت نشست.
پس از او، مرد دیگری وارد مسجد شد و بیدرنگ پرسید: «ای اباالحسن! اجازه میدهید سؤالی بپرسم؟» امام فرمودند: «بپرس.» مرد که در انتهای جمعیت ایستاده بود، پرسید: «دانش بهتر است یا ثروت؟» امام پاسخ دادند: «دانش برتر است؛ زیرا دانش از تو محافظت میکند، اما تو باید از ثروتت محافظت کنی.» مرد دوم نیز با شنیدن این سخن، قانع شد و نشست.
در همین حال، سومین نفر وارد شد و همان پرسش را تکرار کرد. امام علی (ع) به او فرمودند: «دانش بهتر است؛ چرا که دانشمند، دوستان فراوانی دارد؛ اما ثروتمند، دشمنان بسیار.» هنوز سخن امام تمام نشده بود که چهارمین نفر وارد مسجد شد. او کنار دوستانش نشست و با تکیه بر عصایش پرسید: «یا علی! به نظر شما دانش بهتر است یا ثروت؟» حضرت در پاسخ گفتند: «دانش برتر است؛ زیرا اگر از مالت ببخشی، کم میشود؛ اما اگر دانشت را با دیگران تقسیم کنی، بر آن افزوده خواهد شد.»
نوبت پنجمین نفر رسید. او که مدتی پیش وارد مسجد شده و کنار ستون منتظر بود، همان سؤال را پرسید. امام فرمودند: «دانش بهتر است؛ زیرا مردم به ثروتمند، بخیل میگویند؛ اما از دانشمند به بزرگی یاد میکنند.»
با ورود ششمین نفر، همه نگاهها به او دوخته شد. یکی از حاضران زیر لب گفت: «حتماً این هم میخواهد درباره دانش و ثروت بپرسد!» مرد در میان جمعیت نشست و با صدای بلند پرسید: «یا علی! دانش بهتر است یا ثروت؟» امام نگاهی به مردم کردند و فرمودند: «دانش برتر است؛ زیرا ثروت را ممکن است دزد ببرد؛ اما هیچ دزدی نمیتواند دانش را از تو برباید.»
همهمه در میان مردم افتاد. همه در شگفت بودند که چرا این همه نفر، یک سؤال واحد میپرسند. در همین حال، هفتمین نفر که تازه وارد شده بود، پرسید: «ای اباالحسن! دانش بهتر است یا ثروت؟» امام پاسخ دادند: «دانش بهتر است؛ زیرا ثروت با گذشت زمان فرسوده میشود؛ اما دانش هرگز کهنه نمیگردد.»
سپس هشتمین نفر وارد شد و همان سؤال را تکرار کرد. امام فرمودند: «دانش برتر است؛ چرا که ثروت تنها تا پایان عمر همراه انسان میماند؛ اما دانش، در این جهان و پس از مرگ، همراهش خواهد بود.»
سکوت عمیقی فضای مسجد را فراگرفت. همه از این پاسخهای گوناگون شگفتزده بودند که نهمین نفر وارد شد و در میان نگاههای حیرتزده مردم پرسید: «یا علی! دانش بهتر است یا ثروت؟» امام با لبخندی فرمودند: «دانش بهتر است؛ زیرا ثروت، دل را سخت میکند؛ اما دانش، دل را نورانی میسازد.»
مردم نگاههای کنجکاوشان را به در مسجد دوختند، گویی انتظار دهمین نفر را میکشیدند. در این هنگام، مردی وارد شد که دست پسر کوچکی در دستش بود. او در انتهای مجلس نشست و مقداری خرما به کودک داد و به آرامی به جلو نگاه کرد.
همه گمان میکردند دیگر پرسشی مطرح نخواهد شد؛ اما ناگهان همان مرد پرسید: «ای اباالحسن! دانش بهتر است یا ثروت؟» امام فرمودند: «دانش برتر است؛ زیرا ثروتمندان گاه چنان مغرور میشوند که ادعای خدایی میکنند؛ اما دانشمندان، همواره فروتن هستند.»
با شنیدن این پاسخ، شادی و تحسین مردم فضای مسجد را پر کرد. آنهفت نفری که پرسش کرده بودند، آرام از جای برخاستند و در حالی که مسجد را ترک میکردند، صدای امام را شنیدند که میفرمود: «اگر همه مردم جهان همین یک سؤال را از من میپرسیدند، به هر یک پاسدی متفاوت میدادم.»
موضوعات پیشنهادی انشاهای دانش آموزی
منبع: کشکول بحرانی، ج۱، ص۲۷. به نقل از امام علیبنابیطالب، ص۱۴۲.