اگر چشم نداشتیم، زندگی ما چقدر سخت و تاریک میشد. تصور کنید در دنیایی زندگی میکردید که هیچ رنگی ندیدید، چهره عزیزانتان را نمیشناختید و زیباییهای طبیعت مانند آسمان آبی، سبزی درختان و رنگینکمان برای همیشه از شما پنهان بود.
بدون چشم، حتی انجام سادهترین کارها مانند راه رفتن در خیابان، خواندن کتاب یا تماشای تلویزیون غیرممکن میشد. ما برای ارتباط با دنیای اطراف به بینایی خود وابسته هستیم. چشمهای ما مانند پنجرهای به جهان هستند که زیباییها و خطرات را به ما نشان میدهند.
در چنین شرایطی، باید از حواس دیگرمان مانند شنوایی، لامسه و بویایی بیشتر استفاده میکردیم. با لمس کردن اشیا شکل آنها را تشخیص میدادیم، با صداها جهتیابی میکردیم و با بوها محیط اطراف را میشناختیم. البته این کار بسیار دشوار است و به زمان زیادی برای عادت کردن نیاز دارد.
این موضوع به ما یادآوری میکند که باید قدر نعمت بینایی را بدانیم و از چشمهایمان به خوبی مراقبت کنیم. باید از نگاه کردن به صفحه موبایل و تلویزیون به مدت طولانی خودداری کنیم، در نور مناسب مطالعه کنیم و در صورت وجود هرگونه مشکل بینایی به پزشک مراجعه کنیم.
اگر چشم نداشتیم، درک زیباییهای جهان برایمان سخت میشد، اما انسانهای زیادی هستند که با وجود نابینایی، زندگی پربار و شادی دارند. آنها به ما نشان میدهند که با اراده قوی و استفاده از دیگر تواناییها میتوان بر هر مشکلی غلبه کرد.

اگر چشمهایمان نبود، دنیا چگونه بود؟ این متن ادبی و توصیفی برای شما دانشآموزان عزیز نوشته شده است تا با شیوهی درست نوشتن و تقویت مهارتهای نویسندگی بیشتر آشنا شوید. در ادامه با ما همراه باشید.
موضوع انشا اگر چشم نداشتیم
اگر چشمهایمان نبود، زندگی چقدر فرق میکرد! چشمها از بزرگترین هدیههایی هستند که خداوند به ما عطا کرده است. با این دو گوهر گرانقدر، میتوانیم دنیای رنگارنگ پیرامون خود را تماشا کنیم و از شگفتیهای طبیعت لذت ببریم. اما اگر این نعمت را نداشتیم، چه میشد؟
اگر چشم نداشتیم، راه رفتن و پیدا کردن مسیر برایمان سخت میشد. خیابانها، خانهها و حتی اتاق خود را نمیدیدیم و برای جابهجایی باید از دیگران یا ابزارهایی مانند عصا یا سگ راهنما کمک میگرفتیم. کارهای سادهای مثل غذا خوردن، پوشیدن لباس یا خواندن کتاب نیز بسیار دشوار میشد.
اگر چشم نداشتیم، دنیا برایمان بیرنگ بود. دیگر نمیتوانستیم سرخی گلها، آبی آسمان یا سبزی درختان را ببینیم. شاید در ذهن خود این رنگها را تصور میکردیم، اما هرگز طعم واقعی تماشای آنها را نمیچشیدیم. نقاشان نمیتوانستند تابلو بکشند و عکاسان قادر نبودند صحنههای زیبا را ثبت کنند.
اگر چشم نداشتیم، صورت کسانی که دوستشان داریم را نمیدیدیم. آن لبخندهای گرم و نگاههای پرمهری که احساسات را منتقل میکنند، از دیدمان پنهان میماند. ارتباط چشمی، یکی از راههای مهم برای نزدیکی به دیگران است. بدون چشم، از دیدن این احساسات محروم میشدیم و ناچار بودیم برای درک دیگران، بیشتر به حواس دیگری مثل شنوایی تکیه کنیم.
از طرفی، نداشتن چشم ممکن بود جنبههای مثبتی هم داشته باشد. مثلاً کمتر تحت تأثیر ظاهر افراد و اشیا قرار میگرفتیم. شاید بیشتر به درون و شخصیت افراد توجه میکردیم تا به قیافه و شکل بیرونی. در چنین جامعهای، تفاوتهای ظاهری اهمیت کمتری داشت و مردم بیشتر بر اساس صفات نیکو مانند مهربانی و راستی ارزیابی میشدند.
همچنین، اگر چشم نداشتیم، احتمالاً حسهای دیگرمان مانند شنوایی، بویایی و لامسه تقویت میشد. این حواس نقش پررنگتری در زندگی ما پیدا میکردند و ما یاد میگرفتیم که از طریق آنها با جهان ارتباط برقرار کنیم. شاید به جای تماشای طبیعت، از آواز پرندگان، عطر گلها و نرمی برگ درختان لذت میبردیم.
اگر چشم نداشتیم، هرچند زندگی پر از چالش میشد، اما انسانها همواره توانستهاند خود را با شرایط گوناگون وفق دهند. زندگی بدون چشم شاید سخت باشد، اما با تلاش و استفاده از دیگر تواناییهایمان، راههای تازهای برای شاد بودن و لذت بردن پیدا میکنیم.
انشا اگر گوش نداشتیم
انشا اختصاصی _ نویسنده: حدیثه قاسمی