آسمان بالای سر ما، هر روز با رنگ زیبای آبی خودنمایی میکند. این رنگ آرامشبخش، مانند یک دریای بیکران بر فراز زمین گسترده شده است. وقتی به بالا نگاه میکنی، احساس میکنی که میتوانی در این آبی بیپایان گم شوی.
این رنگ آبی دلنشین به خاطر نحوه برخورد نور خورشید با ذرات ریز هواست. نور خورشید که به نظر ما سفید میآید، در واقع از رنگهای مختلفی تشکیل شده است. وقتی این نور از لایههای هوا عبور میکند، رنگ آبی بیشتر از بقیه در آسمان پخش میشود و به همین دلیل است که ما آسمان را به این رنگ میبینیم.
در طول روز، آسمان صحنه نمایش زیبایی از نور و رنگ است. گاهی ابرهای سفید و پنبهای مانند قایقهایی در این دریای آبی شناور میشوند. پرندهها در این آبی بیکران پرواز میکنند و آسمان را با زندگی پر میکنند.
وقتی غروب میشود، آسمان رنگهای دیگری به خود میگیرد. نارنجی، صورتی و بنفش، جای آبی روز را میگیرند و صحنهای تماشایی ایجاد میکنند. اما در پایان روز، وقتی خورشید غروب میکند، آبی تیره شب کم کم خود را نشان میدهد و ستارهها مانند الماس در پسزمینه تاریک میدرخشند.
آسمان آبی همیشه بالای سر ماست، در روزهای آفتابی و حتی وقتی با ابر پوشیده شده باشد. این آبی همیشگی یادآور زیبایی بیپایان جهان around us است که هر روز میتوانیم از دیدن آن لذت ببریم.

آسمان آبی، زیبایی بیپایانی است که بالای سرمان گسترده شده. این متن برای دانشآموزان عزیزی نوشته شده که دوست دارند نوشتن را به زبانی ساده و دلنشین یاد بگیرند. در ادامه با ما همراه باشید تا با هم اصول نگارش و هنر نوشتن را کشف کنیم.
انشا آسمان آبی
آسمان بسیار بزرگ و بیکران است. عمیق و اسرارآمیز. خورشید در آن پناه میگیرد، ماه و ستارگان در آن خانه دارند و ابرها در مسیرش در حرکتند. هر صبح، خورشید را فرا میخواند تا با تابیدن نور بر پهنهاش، رنگ آبی و زیبای خود را به همه نشان دهد. آسمان با گشودن آغوشش، ابرها را در بر میگیرد و به ساکنان زمین لبخند میزند.
آسمان هر روز مانند کسی است که آینه به دست گرفته و چهرهاش را با ابرها زیبا میکند. باید سر بلند کرد و این زیباییها را تماشا کرد. چون در یک لحظه، بادی میوزد و صورت آسمان را از ابرها پاک میکند و آن وقت است که میتوانی عمق بیپایانش را در چشمانش ببینی.
همیشه دوست داشتم روی ابرها قدم بزنم. دلم میخواست دستهایم را بالا ببرم و تکهای از آنها را برای خود بردارم. یا آغوشم را باز کنم و تمام آسمان را در آغوش بگیرم. اما نمیدانستم که آسمان دستنیافتنی است و عظمتش در آغوش ما جای نمیگیرد. شاید به همین دلیل است که هنوز هم بخشنده است و نور و بارانش را بر زمین میباراند.

فقط میتوان ساعتها زیر آسمان بلند قدم زد و با آن حرف زد. به ستارههایش نگاه کرد و بزرگی دلش را تحسین کرد.
آسمان هم شبیه ما انسانهاست. در طول روز چندین بار رنگش عوض میشود: آبی، زرد، قرمز و سیاه. حال و هوایش همیشه یکسان نیست. بعضی وقتها طوفانی است و گاهی ابری. وقتی ناراحت باشد، میبارد. بیشتر اوقات آرام است، اما گاهی هم خشمگین میشود. با این حال، همیشه زیباست. هر رنگی که داشته باشد، تماشایی است. چه باران بزند و چه آفتابی باشد، دیدنش لذتبخش است و حس خوبی به آدم میدهد.
وقتی زمین غمگین است، آسمان هم همراهی میکند. آنقدر باران میبارد تا جان تازهای به زمین بدهد. زندگی زمین به آسمان وابسته است. اما این روزها، زمین چیزی جز دود و تاریکی به آسمان نمیبخشد. این دودها روی آسمان آبی سایه میاندازند و لذت نگاه کردن به آن را کم میکنند. زندگی زمین به آسمان گره خورده است. بیایید این زندگی را از زمین نگیریم.