اگر من به جای یک دانش آموز، یک طوطی رنگارنگ و زیبا بودم، زندگی من چگونه میشد؟
در آن صورت، به جای خانه و مدرسه، در لانهای نرم بر روی بلندترین شاخههای یک درخت بزرگ زندگی میکردم. هر روز صبح نه با صدای زنگ ساعت، بلکه با نور خورشید و آواز دلنشین دیگر پرندگان از خواب بیدار میشدم.
صبحانه من دانههای خوشمزه، میوههای شیرین و یک جرعه آب خنک بود. سپس پرواز کردن در آسمان آبی و بازی کردن با باد شروع میشد. من میتوانستم از بالا، همه چیز را ببینم: خانههای کوچک، رودخانههایی که مانند نوارهای نقرهای میدرخشیدند و بچههایی که در حیاط بازی میکردند.
یکی از بهترین تواناییهای من حرف زدن بود. من تنها صدای طبیعت را تقلید نمیکردم، بلکه میتوانستم با مردم ارتباط برقرار کنم. اگر کسی غمگین بود، با گفتن کلمات مهربانانه سعی میکردم او را خوشحال کنم. برای بچههای تنها، یک دوست و همصحبت میشدم و با گفتن جملات قشنگ، دنیای آنها را رنگارنگ میکردم.
اما زندگی یک طوطی فقط بازی و شادی نیست. گاهی طوفانهای سخت، سرمای زمستان و پیدا کردن غذا سخت میشد. در آن لحظات، اهمیت داشتن یک خانواده پرنده که از هم مراقبت میکنند را بیشتر میفهمیدم.
اگر من طوطی بودم، آزاد بودم، اما مسئولیت هم داشتم. باید از طبیعت زیبا محافظت میکردم و با آواز و حرفهایم، صلح و دوستی را بین همه پخش میکردم. من آن طوطی نمیشدم که فقط کلمات را تکرار کند، بلکه میخواستم طوطی باشم که معنای مهر و دوستی را به همه یادآوری میکند.

اگر من یک طوطی بودم
این متن به شیوهای ادبی و تصویری نوشته شده است تا به شما دانشآموزان عزیز کمک کند با روشهای نویسندگی و تقویت مهارت نوشتاری آشنا شوید. در ادامه با ما همراه باشید.
انشا ادبی اگر من طوطی بودم
اگر من یک طوطی بودم، بالهایی رنگارنگ و زیبا داشتم و میتوانستم در آسمان پرواز کنم و هر روز تخمه بشکنم. وقتی به زندگی طوطی فکر میکنم، اول از همه آزادی و پرواز کردن به یادم میآید: پرواز در آسمان آبی یا میان درختان جنگل. اما این زیبایی، هوش زیاد و توانایی حرف زدنم، گاهی باعث میشود آدمهای سودجو به فکر اسیر کردنم بیفتند. آنها ممکن است مرا از آسمان و جنگل محروم کنند و در قفسی کوچک زندانی کنند تا فقط برای سرگرمی آنها باشم.
یکی از ویژگیهای جالب طوطیها، توانایی صحبت کردن با انسانهاست. اگر من طوطی بودم، شاید میتوانستم با آدمها ارتباط برقرار کنم و از دنیای خودم برایشان بگویم. میتوانستم قصههای طبیعت را برایشان تعریف کنم و از آنها بخواهم از محیط زیست محافظت کنند، با حیوانات مهربان باشند و خانههای آنها را خراب نکنند. به عنوان نماینده پرندگان، مسئولیت بزرگی داشتم: اینکه به انسانها بفهمانم هر موجودی، هر شکلی که دارد، ارزش زندگی دارد و هر یک از ما در حفظ تعادل طبیعت نقش مهمی داریم.
زندگی زیباست.