انشا ادبی در مورد صداقت

انشا در مورد صداقت

پربازدیدترین این هفته:

دیگران در حال خواندن این صفحات هستند:

اشتراک گذاری این مطلب:

فهرست مطالب:

صداقت و راستگویی، مانند نوری درخشان در زندگی ما هستند. وقتی راستگو هستیم، قلبمان آرام می‌شود و روابطمان با دیگران صمیمی‌تر و قابل اعتمادتر می‌شود.

راستگویی فقط به این معنا نیست که حرف راست بزنیم، بلکه به این معناست که در رفتار و عمل نیز صادق باشیم. وقتی با دیگران روبرو می‌شویم، باید همان باشیم که در دل داریم. این صداقت، احترام دیگران را به دنبال دارد و باعث می‌شود مردم به ما اعتماد کنند.

گاهی اوقات، گفتن حقیقت ممکن است سخت باشد، اما همیشه نتیجه‌ی بهتری دارد تا پنهان کردن واقعیت. دروغ شاید در ابتدا آسان به نظر برسد، اما مانند دیواری کوتاه است که دیر یا زود فرو می‌ریزد و اعتماد دیگران را از بین می‌برد.

جامعه‌ای که در آن مردم با یکدیگر صادق هستند، جامعه‌ای است که در آن آرامش و اطمینان حاکم است. هر یک از ما با راستگویی می‌توانیم در ساختن چنین محیطی نقش داشته باشیم.

در پایان، راستگویی نه تنها یک ارزش اخلاقی، بلکه کلیدی برای زندگی شادتر و روابطی پایدار است. اگر می‌خواهیم دنیایی بهتر داشته باشیم، باید از خودمان شروع کنیم و صداقت را در گفتار و رفتارمان تمرین کنیم.

انشا در مورد صداقت

صداقت، همان نور درون است که راه راست را به ما نشان می‌دهد. این انشا به زبانی ساده و ادبی نوشته شده تا دانش‌آموزان عزیز با شیوه‌ی نگارش و هنر نوشتن بهتر آشنا شوند. در ادامه با ما همراه باشید.

انشا صداقت

راستگاری از آن واژه‌هایی است که حتی شنیدن نامش هم دل آدم را شاد می‌کند. شکوهی در خود دارد که نمی‌توان به سادگی از کنارش گذشت. مثل پدربزرگم که وقتی وارد زورخانه می‌شد، همه، چه کوچک و چه بزرگ، به احترامش از جا بلند می‌شدند. مرشد هم زنگ زورخانه را به صدا درمی‌آورد و با صدایی رسا و پهلوانی می‌گفت: بر صادقِ آل محمد صلوات.

حقیقت این است که راستگاری هیچ‌وقت نابود نمی‌شود. شاید گاهی به دلایلی کمرنگ شود، اما همیشه افرادی هستند که رفتار و کردارشان سرشار از صداقت است. همین افراد هستند که نمی‌گذارند کشتی راستگاری در گل‌ها بماند. بعضی‌ها می‌گویند که زمانهٔ صداقت به پایان رسیده. شاید در نگاه اول حرفشان درست به نظر برسد. رفتار برخی از مردم گاهی آدم را دچار شک و تردید می‌کند.

این آدم‌هایی که از آن‌ها حرف می‌زنم، در همه جای این دنیای بزرگ وجود دارند. یک بار از پدربزرگم پرسیدم: امکان دارد روزی برسد که هیچ‌کس راستگو نباشد؟ اول نگاهی به من کرد. بعد ابروهایش را بالا برد و با پیشانی چروکیده به من نگاه کرد و گفت: دنیا هیچ‌وقت از راستگاری خالی نمی‌شود.

هیچ وقت! این دو کلمه را چنان محکم و با اطمینان گفت که خودم را جمع کردم. وقتی دید من ترسیده‌ام، لبخندی زد و گفت: پسرم، یادت باشد تا دنیا پابرجاست، آدم‌های خوب از آدم‌های بد بیشترند. روزی که آدم‌های بد بیشتر شدند، بدان که دیگر دنیایی وجود نخواهد داشت.

شاید از همان روز نگاه من به آدم‌ها عوض شد. هر بار که با کسی روبرو می‌شوم، سعی می‌کنم نشانه‌های راستگاری و خوبی را در رفتارش پیدا کنم. همان‌طور که معلم ادبیاتمان می‌گفت: راستگاری از ما دور نیست، اگر ما از آن دوری نکنیم.

 
_ دوستان عزیز اگر متنی با این موضوع نوشته‌اید، می‌توانید از طریق بخش نظرات برای ما بفرستید.
اختصاصی مدیر تولز _ نویسنده: اصغر فکور

اینجا می تونی سوالاتت رو بپرسی یا نظرت رو با ما در میون بگذاری:

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *